۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

عاقبت تخم مرغ دزد شتر دزد می شود

احمدی نژاد در موقعی که شهردار تهران بود طرح "اتاق امن" را از صاحب اصلی اش دزدید و بنام خودش و دوتن از معاونینش به ثبت رساند لینک زیر را ببینید:
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2009/october/26//-ef4c945ea8.html

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

انفجار بمب در سیستان و بلوچستان

انفجار در سیستان و بلوچستان گرچه چند تن از سران سپاه و قاتلان بهترین فرزندان این مرزو بوم را به سزای اعمال ننگین شان رساند ولی از نظر من که عضوی از جنبش سبزهستم محکوم است هر ایدئولوژی که خشونت را برای ترویج مبانی خود تجویز کند لاجرم محکوم به نابودی است و تاریخ این را نشان داده هرچند مستی قدرت توان دیدن این واقعت ها را از دیکتاتور ها سلب می کند و همین باعث شکست و نابودی آنهاست اگر شکنجه تجاوز قتل و کشتار می توانست ضامن تداوم یک ایدئولوژی باشد اکنون نیز ما باید شاهد حکومت هیتلر ها استالین ها و دیگر حکومت های فاشیستی بودیم و اگر بمب اتمی مصونیت می آورد شوروی سابق فرو نمی پاشید .

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

دستگيري فرزندان به جاي پدران

اين روز ها فرزندان را به جاي پدران و در برخي موارد علاوه بر آنها(مانند فرزند محسن ميردامادي) رواج بسياري يافته در برخي موارد هم از نوه ها شروع كرده اند(مانند آيت الله منتظري) و در يك بدعت بسيار جالب ماموران هنگام بازداشت يك متهم شخص ديگري را هم دستگير مي كنند و مي گويند حكم را بعدا مي آوريم (مانند مهي شيرزاد و محمد نعيمي پور).ببينيد چه كساني دارند به اين ملت بزرگ حكومت مي كنند كه بعد از سه ماه هنوز نفهميده اند اين جنبش رهبر ندارد كه آن ها را بگيرند يا بكشند تمام شود هركدام از اعضا رهبر اند و اگر واقعا مي خواهند رهبران را بگيرند همه آنهايي را كه رايشان را دزديده اند (حدود 30 ميليون نفر )را بگيرند .من فكر ميكنم بايد نوه نتيجه پدر بزرگ مادربزرگ و ساير بستگان را هم بگيرند.

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

عید فطر

امسال جنبش سبز عید ندارد و تا احقاق حق کلیه آسیب دیدگان و دلجویی از باز ماندگان و بازپس گیری حق به تاراج رفته سبز ها عیدی در کار نیست .عید ما روزی است که این حکومت جائر را بزیر بکشیم و جنایتکاران را به دادگاه عدل بسپاریم .در این راستا پیشنهاد می شود از دادن فطریه به نهادهای دولتی مانن کمیته امداد و غیره خودداری کنید .و اگر فطریه هم می دهید به افراد نیازمندی بدهید که می شناسید.پیشنهاد می شود در این روزها به دیدار خانواده های داغدیده برویم و از آن ها دلجویی کنیم.

شنبه 28 شهریور 1388 فردای روز ایران سبز(قدس سابق)

درود بر شما سبز پوشان که جواب تهدیدهای سپاه و سگ دربار محمد خاتمی را دادید. دیروز یکبار دیگر مردم نشان دادند که شکنجه و تجاوز و کشتار آنها را از میدان بدر نکرده و تا بزیر کشیدن این نظام سلطه مصمم و امیدوارند . همانطور که سران سپاه (سیاه) در سرشان قبضه کامل حکومت را می پروراندند و بقول میر حسین موسوی به صحنه که نگاه می کنم چیزی فراتر از تحمیل یک رییس جمهور تقلبی دیده میشود .ولی شیر زنان و شیر مردان این سرزمین کهن خوابشان را به کابوسی تبدیل کردند که مجبور به آن برخورد های قرون وسطایی با این ملت شدند تا مگر از این کابوس رهایی یابند .بهترین فرزندان این سرزمین را در کف خیابان ها به گلوله بستند و در بازداشتگاهها شکنجه و تجاوز را پیشه کردند و سران اصلاح طلب را گرفتند به خیال اینکه فراموش شود ولی طوفان که خاموش شدنی نیست مگر سران اصلاحات به ما گفتند رای بدهیم که حالا بیایند اعتراف کنند و ما اشتباه کردیم و ما را از راه باز پس گیری رای خود باز دارند.تک تک اعضای نهضت سبز مغز متفکری هستند که راههای مبارزه را می یابند و به کمک شبکه های اجتماعی به دیگران هم اعلام می کنند و هرکس که آنرا مناسب یافت عمل می کند اینجا کسی به کسی دستور نمی دهد .شبکه ای که کاری کرد صدا وسیما با آن سیستم عریض و طویلش وبا تبلیغات زیاد نتوانست یک دهم تاثیر آن را داشته باشد.

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

پیام آیت الله منتظری به مراجع دینی

‏پيام آيت الله العظمى منتظرى به مراجع عظام تقليد، علماء و حوزه هاى علميه ‏

‏بسم الله الرحمن الرحيم ‏

‏عن رسول الله (ص) : " اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه ..."‏‏(الكافى ، ج 1، ص 54)‏
‏حضرات مراجع عظام تقليد و علماى اعلام قم ، نجف ، مشهد مقدس ،‏ ‏تهران ، اصفهان ، تبريز، شيراز و ساير بلاد اسلامى دامت بركاتهم ‏ ‏‏ ‏پس از سلام و تحيت ، اين جانب با توجه به شرايط جارى در كشور و‏ ‏مظالمى كه هر روز شاهد آن هستيم و كارهاى خلافى كه به نام دين و‏ ‏مذهب تشيع انجام مى‎شود شرعا خود را موظف مى‎دانم از روى‏ ‏خيرخواهى و احساس خطر جدى نسبت به مصالح دين و كشور، و از باب‏ (و ذكر فان الذكرى تنفع المومنين ) امورى را يادآور شوم :‏ ‏‏ ‏1 - همه مى‎دانيم كه انقلاب ما يك انقلاب دينى و ارزشى بود و هدف‏ ‏اصلى از آن با تحمل آن همه مصيبت ها، سختى ها، تبعيدها، زندان ها و‏ ‏شكنجه ها، تنها تغيير اشخاص حقيقى حاكميت و تغيير صورى در بعضى‏ ‏امور جزئى نبود; بلكه مقصود حاكميتى بود كه در تمام عرصه ها به عقائد،‏ ‏اخلاق و احكام شرع مبين پايبند بوده و معتقد و عامل به آنها باشد; و در‏ ‏پرتو آن حاكميت ، ايمان ، مكارم اخلاق ، عدالت و آزادى از استبداد و‏ ‏خفقان ، محقق شده ، حقوق اقشار مختلف مردم تأمين گرديده و مظالم و‏ ‏تجاوز به حقوق آنان ريشه كن شود، و ملت ما از اين جهات احساس‏ ‏راحتى و آسايش نمايد و در مقابل ساير ملتها سربلند و الگوى تحقق‏ ‏عدالت ، عزت ، كرامت و ارزشهاى انسانى باشد. هدف اين نبود كه فقط‏ ‏نام و نشان و شعارها تغيير كند ولى عملا همان مظالم و انحرافات رژيم‏ ‏گذشته و تجاوزات به حقوق به شكل ديگرى به عنوان حاكميت دينى و‏ ‏ولايت فقيه جريان پيدا كند.‏ ‏اين جانب كه همه مى‎دانند مدافع سرسخت حاكميت دينى و از پايه گذاران‏ ‏ولايت فقيه - البته نه به شكل مرسوم فعلى ، بلكه به گونه اى كه مردم او را‏ ‏انتخاب نمايند و بر كارهاى او نظارت داشته باشند - بوده ام و در راه تحقق‏ ‏آن در بعد علمى و عملى تلاش زيادى نموده ام ، اكنون در مقابل مردم آگاه‏ ‏ايران به خاطر ستم هايى كه تحت اين نام و عنوان بر آنان مى‎رود احساس‏ ‏شرمندگى كرده و خودم را در پيشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل‏ ‏خون هاى ريخته شده شهداى عزيز و تجاوزات به حقوق مردم بيگناه‏ ‏مورد عتاب مى‎بينم . بسيارى از افراد با سابقه در انقلاب از طريق نامه ،‏ ‏ايميل و يا حضورا به من مى‎گويند: حاكميت دينى كه شما وعده آن را به‏ ‏مردم مى‎داديد و ولايت فقيه را مجرى آن مى‎دانستيد و مى‎خواستيد آن را‏ ‏به پا داريد همين است كه امروز ما آن را مشاهده مى‎كنيم ؟ در حالى كه‏ ‏آنچه مشاهده مى‎شود در واقع حكومت ولايت نظامى است نه‏ ‏ولايت فقيه .‏ ‏‏ ‏2 - حضرات مراجع و علماى اعلام ، خوب مى‎دانند كه در طول تاريخ‏ ‏پيوسته آنان ملجأ و پناهگاه مردم در مقابل تجاوزات و مظالم حكومت ها‏ ‏بوده اند، و اين افتخار را داشته اند كه در مقابل حكومت هاى جائر و در‏ ‏كنار مردم و مدافع شريعت و حقوق اقشار ستم ديده باشند و در اين راه‏ ‏صدمات و محروميت هايى را متحمل شده اند. جزاهم الله عن الاسلام خير‏ ‏الجزاء.‏ ‏البته پس از پيروزى انقلاب ، متأسفانه اين سابقه درخشان و نورانى به‏ ‏واسطه اعمال خلافى كه در حكومت انجام گرفت و چه بسا روحانيت هم‏ ‏در آن نقش نداشت ولى به علت كوتاهى در نهى از منكر در معرض تحول‏ ‏و خطر جدى قرار گرفت و با دور شدن از اخلاق و گاه در عمل با تحكيم‏ ‏تئورى "هدف وسيله را توجيه مى‎كند" انحراف در مسير انقلاب و دور‏ ‏شدن از اهداف اوليه آن ، آغاز و اين خطر جدى تر شد تا آنجا كه امروز با‏ ‏تأسف بايد گفت به پايگاه معنوى و مردمى روحانيت و مرجعيت و به تبع‏ ‏آن به اسلام و مذهب كه به طور سنتى متكى به روحانيت و عجين با آن‏ ‏بوده و از آن راه ترويج مى‎گرديده ، ضربه زيادى وارد شده است كه معلوم‏ ‏نيست چگونه و چه زمانى قابل جبران مى‎باشد!‏ ‏عجين بودن مذهب و عالمان و متخصصان دينى كه امرى مقبول و معقول و‏ ‏مورد تأييد مردم مسلمان است موجب شده است كه هر آسيب وارد بر‏ ‏روحانيت ، قهرا متوجه اسلام و مذهب نيز باشد.‏ ‏در چنين وضعيتى مسئوليت مراجع محترم و روحانيت شيعه سنگين تر‏ ‏خواهد بود; زيرا علاوه بر وظايف عمومى آنان كه لازمه رشته تخصصى‏ ‏آنان و توجه مردم به روحانيت و مرجعيت است ، وظيفه دفاع از حيثيت‏ ‏مذهب و تطهير دامن آن از كارهاى خلافى كه حاكميت به نام مذهب انجام‏ ‏داده و مى‎دهد نيز بر عهده آنان خواهد بود; زيرا كارهاى خلاف شرعى كه‏ ‏خلاف اهداف اوليه انقلاب هم مى‎باشد و به نام دين و مذهب انجام‏ ‏مى‎گيرد از مصاديق بارز بدعت است . بدعت منحصر به تشريع و وارد‏ ‏كردن رسمى حكم غير دينى در دين نيست ، بلكه شامل هر كار خلاف‏ ‏شرعى كه به نام شرع و مذهب انجام گردد نيز خواهد بود.‏ ‏در آيه 71 سوره توبه مى‎خوانيم : (والمومنون والمومنات بعضهم‏ ‏اولياء بعض ، يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر) به مقتضاى‏ ‏جمع محلى به الف و لام استغراق ، همه مومنين و مومنات نسبت به‏ ‏يكديگر در حد امر به معروف و نهى از منكر ولايت دارند; پس علماء‏ ‏اعلام به طريق اولى داراى اين ولايت مى‎باشند و نبايد ساكت باشند. و‏ ‏در وصيت مولا اميرالمومنين (ع ) مى‎خوانيم : "لا تتركوا الامر بالمعروف‏ ‏والنهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلا‏ ‏يستجاب لكم " (نهج البلاغه ، نامه 47) ترك امر به معروف و نهى از منكر‏ ‏و بى تفاوت بودن مردم در برابر كارهاى خلاف ، طبعا موجب سلطه اشرار‏ ‏است و دعاء فقط دردى را دوا نمى كند.‏ ‏‏ ‏3 - با توجه به آنچه گفته شد متذكر مى‎شوم : حوادث و فجايع ماههاى اخير‏ ‏كه پس از انتخابات رياست جمهورى در كشور و در مرئى و مسمع‏ ‏حضرات مراجع و علماى محترم رخ داد زنگ خطرى است براى روحانيت‏ ‏و مرجعيت . در اين حوادث حق كشى ها، ظلم ها، تخلفات فراوان به نام دين‏ ‏و با تأييد بخش اندكى از روحانيون حكومتى و وابسته انجام شد و به‏ ‏دنبال آن ، اقشار وسيعى از مردم معترض طبق حق شرعى و قانونى و بر‏ ‏اساس اصل بيست و هفتم قانون اساسى با انتخاب مسالمت آميزترين راه ،‏ ‏اعتراض خود را به حاكميت ابلاغ كردند و حاكميت به جاى اين كه به نداى‏ ‏حق طلبانه مردم پاسخ مثبت و معقول دهد و درصدد تأمين حقوق تضييع‏ ‏شده آنان برآيد جمعيت چند ميليونى را آشوبگر و اغتشاشگر و عوامل‏ ‏بيگانه ناميد و به بدترين وضع و با خشونت كامل مردان و زنان بى دفاع را‏ ‏مورد ضرب و شتم و سركوب قرار داد و عده زيادى را بازداشت و گروهى‏ ‏را در خيابانها و عده اى را در زندان هاى مخوف به شهادت رساند.‏ ‏عجب اين كه حاكميت با تكيه بر نيروى نظامى و انتظامى و كشيدن اسلحه‏ ‏بر روى مردم بى پناه و بى سلاح آنان را شهيد و يا زندانى نموده ولى در‏ ‏نهايت مردم را محارب ناميدند. خود بحران ايجاد كرده و نظام را به‏ ‏مخاطره انداخته ولى مردم و پايه گذاران نظام را اغتشاشگر و مخالف‏ ‏نظام مى‎نامند.‏ ‏همزمان با سركوب مردم ، تعدادى از فعالان سياسى و نخبگان كشور كه هر‏ ‏كدام از آنان سال ها در جمهورى اسلامى خدمات با ارزشى داشته اند را‏ ‏بازداشت و با طرح هاى از پيش تعيين شده بر خلاف شرع و قانون ، شروع‏ ‏به پرونده سازى و گرفتن اعترافات دروغ و سپس نمايش آنها در‏ ‏دادگاههاى فرمايشى غير شرعى و غير قانونى نموده و در نتيجه آئين‏ ‏قضايى اسلام را مورد مسخره جهانيان قرار داده است ; و به جاى مجازات‏ ‏جدى آمران و عاملان آن همه جنايت ، فقط با وعده دادن مجازات آنان ،‏ ‏همچون وعده بر مجازات آمران و عاملان قتل هاى زنجيره اى ، به‏ ‏بازداشت افراد خدمتگزار ديگر و فشار بر دو كانديداى محترم‏ ‏حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدى كروبى و جناب آقاى مهندس‏ ‏ميرحسين موسوى - دام توفيقهما و حفظهما الله تعالى - و بستن دفاتر و‏ ‏روزنامه هاى آنان و بازداشت همفكران و همكاران معزز آنان و متهم‏ ‏نمودن افراد صديق و خدوم در رسانه هاى وابسته حكومتى نموده و حتى‏ ‏از جايگاه مقدس نماز جمعه به امور واهى و دروغ همچنان ادامه مى‎دهند‏ ‏كه نهايت اين روند موجب تخريب بيشتر اعتقاد مردم به روحانيت و‏ ‏مرجعيت شيعه و اسلام عزيز خواهد شد.‏ ‏در چنين شرايطى است كه مردم مسلمان ما از امثال حضرات مراجع و‏ ‏علماى محترم و اين حقير انتظاراتى دارند كه با توجه به وظيفه سنگينى كه‏ ‏شريعت مقدسه بر دوش عالمان دينى قرار داده است و نيز مسئوليت سنتى‏ ‏و تاريخى مرجعيت و روحانيت انتظار بجايى است . مردم مى‎گويند: اين‏ ‏ظلم ها و حق كشى ها و بدعت ها اگر خلاف اسلام است ، چرا مراجع محترم و‏ ‏علماى دين كه حافظ دين و مذهب و حصن اسلام و شريعت و مدافع حقوق‏ ‏مردم و مبين احكام شريعت و از جمله امر به معروف و نهى از منكر و‏ ‏اظهار مخالفت با خلاف ها و بدعت ها هستند، در مقابل اين همه بدعت ها و‏ ‏كارهاى خلافى كه به نام دين و مذهب انجام مى‎شود به پيروى از دستور‏ ‏پيامبر اسلام (ص ) اظهار علم و مخالفت صريح با بدعت ها نمى كنند؟ و آيا‏ ‏اين همه مظالم و حق كشى ها و جنايات از بيرون آوردن خلخال از پاى يك‏ ‏زن يهودى توسط سربازان معاويه كمتر است كه مولاى متقيان حضرت‏ ‏على (ع ) فرمود: اگر مرد مسلمانى از غصه آن بميرد نبايد ملامت شود؟!‏ (نهج البلاغة ، خطبه 27). به يقين حضرات مراجع و علماى محترم قلبا از اين‏ ‏منكراتى كه به نام دين و مذهب انجام مى‎شود نگران و ناراحت مى‎باشند‏ ‏و بعضا اقداماتى نيز نموده اند، اما آيا با توجه به مفاد حديث شريف نبوى‏ ‏كه اظهار علم را واجب دانسته ، اين مقدار كفايت مى‎كند؟‏ ‏‏ ‏4 - حضرات مراجع محترم به قدرت و نفوذ كلام خود در حاكميت توجه‏ ‏دارند و خوب مى‎دانند كه حاكميت در حفظ مشروعيت خود به آنان نياز‏ ‏دارد و از اين رو اينك آنان را هرچند به حسب ظاهر به رسميت مى‎شناسد‏ ‏و از آنان ترويج مى‎كند، و نيز مى‎دانند كه حاكميت از سكوت آن حضرات‏ ‏در قبال كارهاى خلاف خود بهره بردارى مى‎كند، پس آيا سزاوار است در‏ ‏امور مهمه اى كه به حيثيت و آبروى دين و مذهب و تأمين حقوق اقشار‏ ‏عظيمى از مردم و نيز ديندارى و حفظ اعتقادات مذهبى جوانان مربوط‏ ‏است سكوت كرده به نحوى كه بين مردم چنين تلقى شود كه خداى ناكرده‏ ‏مراجع و روحانيت موافق و مويد كارهاى خلافى هستند كه به گوشه اى از‏ ‏آنها اشاره شد؟‏ ‏‏ ‏در خاتمه يادآور مى‎شوم : اين جانب هنوز از اصلاح امور مأيوس نشده ام‏ ‏و به نظر مى‎رسد مراجع عظام تقليد مى‎توانند ترتيبى دهند تا با راهنمايى‏ ‏و ارشاد آنان و با همفكرى با دو كانديداى محترم رياست جمهورى و‏ ‏نمايندگان عاقل و معتدل و كارشناس متدين و امين از طرف نظام ،‏ ‏راههاى برون رفت از اين بحران بزرگ را كه براى جمهورى اسلامى و‏ ‏مشروعيت آن پيش آمده است بررسى كرده تا آنچه را مصلحت ديدند‏ ‏صادقانه با اشراف حضرات مراجع مورد عمل قرار گيرد. و بالاخره‏ ‏حاكمان ، سياست يك بام و دو هوا و به كيش خود خواندن و طرد كردن‏ ‏ديگران را نه به طور موقت ، بلكه براى هميشه رها كنند و مردم را كه‏ ‏صاحبان اصلى حكومتند از روى صدق و به دور از شعار ارج نهند و آراء‏ ‏آنان را مورد نظر و عمل قرار دهند و اسلاميت و جمهوريت حقيقى و‏ ‏عدالت واقعى را اجرا نمايند. براى انسان اقرار به اشتباه ننگ نيست ، زير‏ ‏بار حق نرفتن ننگ است .‏ ‏عظمت اسلام و مسلمين و عزت و كرامت مردم ايران و سلامتى و توفيق‏ ‏بيشتر شما را از خداوند بزرگ مسألت دارم .‏
‏23 رمضان المبارك 1430 - ‏1388/6/22‏‏
‏قم المقدسة - حسينعلى منتظرى

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

متن مكاتبات رضا علامه زاده با ابراهيم شريفي report :rape in iranian prisons

گزارش مستند ابراهیم شریفی، شاهد کروبی در باره تجاوز جنسی در زندان
رضا علامه زاده:بازم می‌خوام از مساله ای‌ که این روزها ذهن مردم ایران رو به شدت مشغول کرده و ناباورانه ذهن جهانیان رو به خودش جلب کرده، که چطور در رژیمی که ادعای الهی بودن داره چنین حوادثی مثل تجاوز در زندانهایش میتونه اتفاق بیفته حرف بزنم.
ابراهیم شریفی:اونروز آقای قدرت علیخانی اومده بود دفتر آقای کروبی،حاج اقا یکمی کارشون طول کشید،من اومدم از دفتر که برم یه کاری انجام بدم، سر خیابون ۱۸م یک پژو منو سوار کرد به این بهونه که من آشنای پدرتم، من یخورده بو بردم که این ممکن مشکل داشته باشه، اما اینقدر قیافه ی این شخص موقر بود که من دیگه شک نکردم، و حرفی‌ زد راجع به پدرم که من به ایشون اعتماد کردم. توی انتهای داراباد نرسیده به کوه داراباد برگشت و به من گفت که ما اگر که تو چیزی به این کمیته مجلس بگی‌ خانوادت رو توی یه تصادف ساختگی از بین می‌بریم، و میدونی که اینکارو می‌کنیم، من همون روز، نه به خاطر جونم، که قبلش من وصیت نامم رو نوشته بودم و یه نامه نوشته بودم به آقای کروبی داده بودم که اگه بلایی سر من اومد با فیلمهای من هر کاری که صحیح میدونن انجام بدن، ولی‌ من میترسیدم بلایی سر خانوادم بیاد و نمیتونستم با جون اونا بازی‌ کنم، بخاطر همین همون روز من مخفی‌ شدم و تا الانم مخفیم.
رضا علامه زاده:جمعه ۲۱ آگوست، یعنی‌ چیزی نزدیک به ۳ ۴ هفته پیش ایمیلی‌ دریافت کردم از این جوان از ایران که از من خواسته بود بهش سریعاً پاسخ بدم که در خطره، اینجوری نوشته: من در ایرانم، شرایط در ایران سخت است، بشدت تحت فشارم، لطفا از این نامه فعلا با کسی‌ صحبت نکنید، او البته الان به من اجازه داده و حتی از من خواست که در مورد نامه اش حرف بزنم و از من خواست فیلمی رو که با تلفنش گرفته و برای من ساعتی‌ پیش فرستاده رو منتشر کنم.
ابراهیم شریفی:همانطور که میدونی امروز نامه‌ای منتشر شد از طرف کمیتهٔ سه نفری که قوه قضایی مسوول رسیدگی به پرونده بچه هایی شد که بهشون تجاوز شده، توی این پرونده و این مقاله چیزی که نوشته بود این بود که من یه فرد کذاب هستم و دروغ گو هستم و آقای داوری منو وادار کرده که این کارو بکنم و آقای کروبی کار کاملا سیاسی کرده، این درست نیست، و نوشته من به خاطره همین مخفی‌ شدم، مخفی‌ شدن من به خاطره این نبود، اولا به خاطره رفتار بسیار بد آقای قاضی مقدمی بود که زمانی‌ به من قول شرف داد که هیچوقت راجع به این موضوع با کسی‌ صحبت نکنه اما توی راه به اون مامورا گفته بود، بعد که مامورا عوض شدن و قرار بود نامه مهر و موم شده بده مامور نامه‌ رو باز کرد، مامور راجع به این موضوع صحبت کرد، همچنین افرادی به منزل پدر من رفتن، پدر منو ناراحت کردن، و خونواده منو ناراحت کردن در حالی‌ که قول شرف داده بودن اینکارو نکنن.
رضا علامه زاده:نوشته که سلام جناب علامه زاده، ببین برادر من شما یه چیزی میگی‌ که خودت حسش نکردی، بنده خودم مورد تجاوز قرار گرفتم، به آقای کروبی گفتم، و ایشان هم خدا وکیلی سنگ تمام گذاشت، اما حالا افتادم دست قاضی های مرتضوی، دارن به سمتی‌ هدایت می‌کنن که من از کروبی پول گرفتم تا پدرم را در آورند، دیروز ۱۱ ساعت بازجویی میکردنم، شما بگو جای من بودی چه میکردی؟نوشتم ماجرای تجاوز و دیدار با آقای کروبی چه بود؟ و حالا چه دارد بر شما می‌گذرد؟ به من اعتماد کنید و تا وقتی‌ که خودتان اجازه ندهید رازتان را فاش نخواهم کرد، و آن وقت اصلی‌‌ترین نامهٔ این جوان، ابراهیم شریفی، از ایران به دستم رسید که ماجرای تکان دهندهٔ تجاوز در زندانهای امروز جمهوری اسلامی ایران را برایم بازگو کرد، چیزی که تا الان جایی منتشر نشده حتی در نامهای آقای کروبی چرا که این نامه مستقیماً به من نوشته شده. قسمت‌هایی از اون رو براتون میخونم:
نمیدانام از کجا شروع کنم اما در زندگیم از هیچی‌ چیز به اندازهٔ حماقت نفرت نداشتم و ندارم. در انتخابات ۸۸ امیدی در دلم زنده شد و با خودم فکر کردم که هر کار بکنم تا احمدی نژاد رئیس جمهور نشود. برایم مهم نبود که موسوی، کروبی یا حتی رضایی رئیس جمهور شوند، مهم این بود که چه کسی‌ نشود. خودم برای خودم ستادی تشکیل دادم و شعارمان "نه به احمدی نژاد" شد، موفق هم بودم. انتخابات برگزار شد و خودم هم ناظر گردشی صندوق‌ها بودم، اما وقتی‌ دیدیم که اتفاقی‌ که نباید می‌افتد افتاد با همه قرار گذاشتیم که بیرون برویم. به ونک رفتیم و در خیابان فاطمی هم باتوم برقی خوردم، یک هفته‌ای گذشت و من هروز به تظاهرات میرفتم، دوشنبه هفته بعد، یعنی‌ ۲/۴/۸۸ برای دیدن دوستی‌ و انجام کارهای ویزایم به کنسولگری ایتالیا واقع در خیابان مهیار رفتم. در سر خیابان منزلمان کسی‌ از درون یک سمند مشکی‌ گفت اقا ببخشید! جلو رفتم و شخص دیگری دست مرا از پشت پیچاند و چشم بند و دستبند به چشمم زد و دایم سرم را به زیر صندلی‌ فشار میداد. بازداشتم برایم خیلی‌ غیر مترقبه نبود.۴۰ دقیقه‌ای شد تا وارد محلی شدیم که دیگر صدای ماشین نمی‌آمد، پیاده‌ام کردند و به درون سالنی انداختند. ترس به جانم مستولی شده بود و باخودم دایم مرور میکردم که چه چیزهای در هنگام بازجویی بگویم. نمیدانام خوابم برد یا نه اما صدای ضجه زنی‌ را می‌شنیدم که جیغ میزد، به غیرتم برخورد و با صدای آرام اعتراض کردم که نکن، نزن، که کم کم صدای دیگران هم به گوشم رسید که لب به اعتراض گشودند. ناگهان کسی‌ گفت تنبیه عمومی‌! لباسمان را به زور از تنمان در آوردند، و چنان زدندمان که آه از نهادمان برمیخاست، وقتی‌ ضارب مرا میزد یا حسین یا حسین میکرد و یا زهرا یا زهرا میگفت. در یکی‌ از یا حسینها یک نفر گفت میرحسین، ضارب گفت میرحسین؟ الان نشانتان میدهم، صدای دری آمد و پس از آن قومی به ما حمل کردند که نمیدانم در باب وحشیگریشان چه بگویم... دوباره مرا به همناجای قبلی‌ بردند، دستبندمان را به جلو زدند و کمی‌ نون و کمی‌ سیبزمینی به ما دادند و آبی که طعم لجن میداد. در این روز و دو روز بعد مارا مثل روز اول نزدند، فقط راه میرفتند فحشمان میدادند. هم به خودمان و هم به مادر و خواهرمان و به موسوی و کروبی و خاتمی. و اعدام ساختگی روز چهارم. در حالی‌ که برای اعدام مارا به خط میکردند من اعتراض کردم که اگر می‌خواهید اعدام کنید عدم کنید این بازی‌‌ها چیه؟! که کسی‌ با لگد چنان به شکمم زد که زمین خوردم، و دایم به شکمم زد که طعم خون را در دهانم حس می‌کردم و به کسی‌ گفت ببر حامله اش کن تا دیگه از این گه‌ها نخورد. نمیدانم از این به بعد را چگونه شرح دهم چون قلبم درد می‌گیرد. مرا کشان کشان در حالی‌ که گرمای خون را بر شکمم حس می‌کردم بجایی برد و دستانم را به دیوار بست و همینطور پاهایم را و شورتم را درورد و نمیدانام با آلتش این کارا کرد یا چیز دیگر، آن لحظه هیچ چیز نمی‌فهمیدم. فکر می‌کنم بیهوش شدم. زمانی‌ که بهوش آمدم خود را در جایی شبیه درمانگاه یافتم. سوزش و درد شدید مقعدی داشتم. چشمانم باز بود و هم میدیدم سرم به دستم است و هم یک کیسه خون به دست دیگرم با دستبندی زنجیر دار به تخت بسته شده بود.
ابراهیم شریفی:رضا تو میدونی من برای چی‌ این نامه‌ رو به توام دادم، بخاطر اینکه زمانی‌ که به کروبی مراجعه کردم اگر به هر دلیلی‌ اتفاقی‌ برای من یا کروبی افتاد یه نفر خارج از ایران از این موضوع باخبر باشه،و اون کسیه که کارش سالها این بوده و در این زمینه کار کرده.
رضا علامه زاده:چند روز بعد نامه‌ای به من نوشت که در اون اشاره کرد به نامه‌ای که به کروبی نوشته و عین اون نامه‌ رو هم برای من ارسال کرد. در نامه من نوشته: سلام این نامه‌ رو برای آقای کروبی نوشتم برای اینکه ایشان بتوانند منو از دست قاضی مرتضوی که دادستان تهران است نجات دهند. ممکن است فردا در سایت اعتماد ملی چاپ شود، که البته چاپ شد، ببینید کارم به کجا رسیده که امروز به دنبال سیانور میگشتم تا اگر یه وقت دستگیر شدم سناریوشان را خراب کنم.
ابراهیم شریفی:بارها به خودکشی‌ فکر کردم اما احقاق حقوقمم و ظلمی که به دیگران میرفت که نمیتونستم از اون جلوگیری کنم اذیتم می‌کنه، من قربانی عملی‌ شدم که خیلی وقته انجام می‌شه.
رضا علامه زاده:در جوابش نوشتم نامه‌ات را خواندم و باز هم سخت دلگیر شدم. بیش از همه برای اینکه حرف از خودکشی‌ میزنی‌، بردار من تو که گناهی‌ مرتکب نشدی که بخواهی خودت را از بین ببری. میدانم فشارهای روی تو بیش از حد است، اما زمان هم در حال گذر است و هیچ دارویی بهتر از گذشته زمان نیست. خیال نکن دارم نصیحتت می‌کنم، از تجربه ام حرف میزنم. مشکلی‌ که امروز هست فردا حل شدنیست، من این نامه هایت را نگاه میدارم تا هروقت موافق بودی یا ضرورتی یافت منتشرش کنم،نه برای بی‌ ابروی متجاوزین چون آنها اصلا آبروی ندارند، بلکه برای کمک به تو چون دست بازجوها را برای فشار بیشتر میبندد.
ابراهیم شریفی:آقای علامه زاده شرایط منو شما میدونید. من وضعیتم چطوره، نمی‌دونم که دیگه چی‌ بگم، اما ازت می‌خوام که به خاطر خطری که بچه هایی که توی ایران هستن رو تهدید می‌کنه، زحمتی بکش و نذار دست اینا بدون هیچ قید و بندی به این آدما باز بشه!