۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

موسوی خواستار اجماع عمومی بر گرد قانون اساسی شد

میرحسین موسوی

میرحسین موسوی می گوید که معترضان باید با استفاده از ظرفیت قانون اساسی ایران مطالبات مدنی را پیگیری کنند و زیر شعارهایی جمع شوند که بتواند اجماع عمومی ایجاد کند.

به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، آقای موسوی روز چهارشنبه ۳۱ تیر (۲۲ ژوئیه) در دیدار با گروهی از مدیران رسانه ها، استادان دانشگاه و روزنامه نگاران گفت: "قانون اساسی ایران این پتانسیل را دارد که مردم از هر گروه و طیفی بتوانند دور آن حلقه بزنند و مطالبات خود را پیگیری کنند".

آقای موسوی گفت: "نماد سبز در ماه های گذشته نشان داد که می توان افراد بسیاری را با گرایش ها و منافع مختلف در کنار یکدیگر قرار داد به نحوی که همه آنها بر سر حداقل هایی به توافق برسند".

هواداران آقای موسوی قبل از برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران رنگ سبز را به عنوان نشانه هواداری از او به کار می بردند، اما پس از انتخابات این رنگ به نشانه ای برای تمام معترضان به نتایج انتخابات تبدیل شد و اعتراض آنها "جنبش سبز" نام گرفت.

اکنون آقای موسوی می گوید که حفظ "اجماع" در میان معترضان به نتایج انتخابات باید از "اهداف اصلی" حرکت های آینده باشد و "قانون اساسی" را شعاری می داند که قابلیت این کار را دارد.

او گفته است: "باید به قانون اساسی توجه کرد، یعنی آن را مانند نماد سبز در سرلوحه پیگیری مطالبات آینده قرار داد چون خاصیت ایجاد اجماع میان اقشار مختلف را دارد".

همه نیروها باید در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند تا خسارت های این فضای شبه کودتای تحمیل شده را به حد اقل برسانند

میرحسین موسوی

سایت قلم نیوز هم گزارش داده است که آقای موسوی در دیدار روز چهارشنبه تأکید کرده است که بحث کردن دائمی در مورد انتخابات اخیر ریاست جمهوری و زنده نگاه داشتن این مسئله یک "ضرورت ملی" است و "هیچ کس نباید فراموش کند که این دولت در چه فرآیندی شکل گرفته است".

او با تأکید بر ظرفیت های قانون اساسی ایران گفته است: "اگر از چارچوب قانون اساسی خارج شویم، جامعه با یک آنارشی لجام گسیخته رو به رو خواهد شد که جمع کردن آن غیر قابل پیش بینی خواهد بود؛ همه نیروها باید در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند تا خسارت های این فضای شبه کودتای تحمیل شده را به حد اقل برسانند".

بر اساس گزارش ایلنا، آقای موسوی گفته است که قصد دارد با ایجاد یک "مرکزیت کوچک سیاسی، متشکل از برخی چهره های سیاسی" زمینه ایجاد یک "هویت بزرگ اجتماعی" را ایجاد کند.

او گفت: "اگر به این شکل عمل شود، ضریب آسیب پذیری هم کاهش می یابد، تجربه نشان داده است که احزاب در ایران آسیب پذیر هستند اما اگر هویت اجتماعی شکل گیرد، نمی توان آن را از حرکت بازداشت".

آقای موسوی سه هفته پیش اعلام کرده بود که قصد دارد به همراه "گروهی از نخبگان" با تشکیل "جمعیتی قانونی" به "صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم" بپردازد.

مخالفان آقای موسوی به شدت نسبت به احتمال تأسیس یک حزب سیاسی یا جبهه سیاسی توسط او واکنش نشان دادند، اما کمی بعد یکی از مشاوران او احتمال تشکیل یک جبهه سیاسی "به معنای رایج که متشکل از احزاب سیاسی متفاوت است" را منتفی دانست و اعلام کرد که احتمال تشکیل یک "جبهه سیاسی متفاوت" به صورت "شبکه ای" توسط آقای موسوی وجود دارد.

اکنون به نظر می رسد که منظور آقای موسوی، سازماندهی جنبش اجتماعی موجود از طریق ایجاد یک هسته کوچک سیاسی برای آن است.

او گفته است: "قدرت، همیشه میل به مطلق شدن دارد و تنها تحرکات مردمی می تواند این میل را مهار بزند".

آقای موسوی حضور "مردم" را در شکل گیری "گفتمان مورد نیاز" ضروری دانست، "آن هم در وضعی که این روزها حتی حضور فردی مثل هاشمی رفسنجانی را هم تحمل نمی کنند".

او با اشاره به این که "نخبگان تمایلی برای کار کردن در این دولت ندارند" و "دولت هم تمایلی برای استفاده از تجربه نخبگان ندارد" پیش بینی کرد که مشکلات داخلی و خارجی ایران در سال های آینده افزایش پیدا کند.

آقای موسوی گفت: "تنها شانسی که برای برون رفت از این بحران وجود دارد، اهمیت دادن به علاقه مردم است، علاقه ای که با جمع شدن حس اعتراض های مدنی در کنار تدبر می تواند زمینه شکوفایی سیاست را در آینده مهیا کند".

او آینده ای "پر از نشاط سیاسی" برای ایران پیش بینی کرد.

شهید ترانه موسوی

جولای 21, 2009 با shirzan
شهید ترانه موسوی

شهید ترانه موسوی


zeerzamin.blogspot : دوستان ترانه موسوی، از بازداشت‌شدگان هفتم تیر در درگیری‌های مسجد قبا، گفته اند كه خانواده‌ی وی از یافتن جنازه‌ی سوخته‌ی ترانه در حومه‌ی قزوین خبرداده‌اند.
یكی از دوستان ترانه موسوی دیروز برای پیگیری وضع ترانه با منزل پدری او تماس گرفت و با خبر مرگ ترانه و یافتن جنازه سوخته‌اش ـ بین كرج و قزوین ـ مواجه شد. خانواده ترانه از بازگویی مكان و زمان تشییع جنازه وی خودداری كردند و گفتند نمی توانند توضیحات بیشتری دهند. پس از پیگیری ها و تماس های مكرر دوستان ترانه با منزل وی، خانواده موسوی از آنان خواستند كه دیگر تماس نگیرند و در برابر سخن یكی از دوستان ترانه كه گفته بود خانواده او باید نوع مرگش را به جامعه اطلاع دهند و به رسانه ها بگویند كه ترانه دستگیر شده و پس از دستگیری به این سرنوشت دچار شده است شنیده بودند كه ما صلاح كار خود را بهتر از شما می دانیم و نمی خواهیم در تشییع جنازه اش كسی حضور داشته باشد.
ترانه موسوی به گفته یكی از دوستانش – كه نمی خواهد نامش فاش شود – روز هفتم تیر در حوالی تقاطع میرداماد و خیابان شریعتی كلاس آرایشگری داشته است. او اتومبیل خود را در یكی از خیابان های فرعی بین حسینه ارشاد و میرداماد، پارك می كند و پس از دیدن تجمع مردم در خیابان قبا و اطراف حسینه ارشاد با یكی از دوستان خود تماس می گیرد و به او می گوید كه پیش از رفتن به آرایشگاه بهتر است سری به مسجد قبا بزنند و با دوست خود در نزدیكی مسجد قبا قرار می‌گذارد. وی كه به گفته دوستش مانتوی سبز به تن و شالی سبز به سر داشته است درحالیكه در خیابان شریعتی منتظر یكی از دوستان خود بوده است از سوی مأموران حكومتی دستگیر می شود و در هنگام دستگیری، دوست وی كه به محل قرار نزدیك می‌شده از دور وی را می بیند. ترانه را سوار به ونی می‌برند. شواهد دستگیری ترانه به همین جا ختم نمی شود و چند نفر از دستگیرشدگان واقعه مسجد قبا در تماس هایی با خانواده‌ی وی، خبر دستگیری اش را به آنان اطلاع می دهند. ترانه موسوی در زمان دستگیری شماره منزل و یكی از دوستانش را به چند نفر از دستگیرشدگان می دهد و از آنان می‌خواهد در صورت آزادی با خانواده اش تماس گرفته و خبر دستگیری اش را به آنان اطلاع دهند. كسانی كه در آن روز همراه با ترانه به ساختمانی در حوالی پاسداران منتقل می ‌شوند گفته اند كه او مدام گریه می كرده و می گفته است نه برای تجمع كه برای شركت در كلاس آرایشگری در آن محل حضور داشته است. اما برخی از دوستانش خبر داده اند كه ترانه در راهپیمایی های مسالمت آمیز روزهای ۲۵، ۲۶ و ۲۷ خرداد شركت داشته است و حتا پیش از انتخابات نیز با حضور در زنجیره سبز، حمایت خود را از اصلاحات و آزادی در ایران ابراز می كرده است.
به گفته یكی از دوستان ترانه، پس از دو هفته از دستگیری او، فردی ناشناس با منزلش تماس گرفته و به مادر ترانه خبر بستری بودن وی را در بیمارستان امام خمینی كرج می دهد. این ناشناس به مادر ترانه می گوید كه مردم دخترش را پس از تصادف، به آن بیمارستان رسانده اند. مادر ترانه به ناشناس می گوید برخی تماس گرفته اند و ترانه را در درگیری های مسجد قبا و در بازداشگاه دیده اند اما ناشناس می گوید ترانه ربطی به حادثه مسجد قبا ندارد و احتمالن قضیه اش ناموسی ست؛ چراكه می خواسته با شلنگ سرم خودش را حلق آویز كند. او پارگی رحم و مقعد را نیز دلیل بستری شدن ترانه ذكر می كند. خانواده ترانه به آن بیمارستان مراجعه می كنند اما مسوولان بیمارستان بستری شدن ترانه موسوی را تكذیب می كنند و تنها یكی از پرسنل می گوید كه دختری را با موهای بافته شده دیده است كه چند نفر با ظاهری به گفته او «حزب اللهی» بیهوش می آورند و بیهوش می برند.
جملاتی كه این ناشناس در مكالمه تلفنی با مادر ترانه بیان می كند نشان می دهد كه ماموران وزارت اطلاعات و لباس شخصی ها می خواسته اند ذهن خانواده ترانه را از سیاسی بودن قضیه منحرف كنند و به آنان بقبولانند كه دخترشان از نظر اخلاقی مشكلاتی داشته است تا خانواده نیز پس از شنیدن خبر مرگ فرزندشان، از پیگیری و پی جویی درباره چند و چون مرگ وی خودداری كنند.
ممانعت خانواده ترانه موسوی از دادن اطلاعات درباره تشییع پیكر وی و چگونگی درگذشتش عجیب به نظر نمی رسد؛ چراكه تمامی خانواده های قربانیان حوادث اخیر از سوی حكومت و وزارت اطلاعات تهدید می شوند و به آنان گفته می شود در صورتی كه تشییع پیكر عزیزانشان و مراسم كفن و دفن و ختم آنان با حضور مردم و با شیون و ناله برگزار شود مشكل حاد دیگری برای یكی دیگر از عزیزانشان اتفاق خواهد افتاد.
ترانه موسوی اكنون تنها به خانواده اش تعلق ندارد و متعلق به همه ایرانیان است؛ بنابراین پیگیری وضعیت او و چگونگی درگذشتش وظیفه تك تك ماست. این كه من نمی توانم با نام خود این اخبار را منتشر كنم؛ این كه دوست ترانه نمی تواند نامش را بگوید؛ این كه خانواده ترانه درباره فرزندشان هیچ حرفی نمی زنند همه از خفقانی حكایت دارد كه امروز بر جامعه ما حاكم است. من از دوستانی كه وظیفه خود می دانند به راحتی و به سرعت این نوع اطلاع رسانی را محكوم كنند می خواهم به جای نشستن و محكوم كردن این و آن، درباره ترانه تحقیق كنند و خبرهایش را به گوش نخست ایرانیان و سپس جهانیان برسانند تا شاید از بیش از این شاهد قربانی شدن ترانه هایمان نباشیم.
لازم است بگویم عكس ترانه را نیز یكی از هنرجویان آموزشگاه آرایشگری و از دوستان ترانه در اختیار وبلاگ زیرزمین قرار داد

محمد کامرانی؛ یکی دیگر از کشته‌شدگان درگیری‌های تهران

محمد کامرانی

محمد کامرانی در اثر جراحات وارده از زندان اوین به بیمارستان لقمان تهران منتقل شده بود

محمد کامرانی، جوان ۱۸ ساله ای که در اعتراضات روز ۱۸ تیر سال ۱۳۸۸ بازداشت شده بود، روز ۲۵ تیر در اثر جراحات وارده، که معلوم نیست در جریان درگیری ها و یا در زندان ایجاد شده، از دنیا رفت.

طبق آمارهای رسمی در درگیری های بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران بیش از بیست نفر کشته اند. اما بعضی از معترضین تعداد کشته شدگان را چند برابر این تعداد می دانند.

یکی از اعضای خانواده آقای کامرانی به بی بی سی فارسی گفت که او در درگیری های روز پنجشنبه ۱۸ تیر در حوالی میدان ولیعصر تهران بازداشت شده است. البته به گفته این عضو خانواده آقای کامرانی، او در حرکات اعتراضی شرکت نداشته و صرفا در حال عبور از خیابان بوده است.

بنا بر گزارش های رسیده از ایران و اظهارات این عضو خانوده محمد کامرانی، او پس از دستگیری به همراه تعداد دیگری از بازداشت شدگان به بازداشتگاهی در کهریزک منتقل شده است.

بعد از چند روز فهرستی از سوی مسئولان زندان اوین از بازداشت شدگان منتقل شده از کهریزک به زندان اوین منتشر شد که نام محمد کامرانی هم در میان آنها وجود داشت.

با پیگیری های خانواده آقای کامرانی به آنها اطلاع دادند که روز چهارشنبه ۲۴ تیر، او از زندان آزاد خواهد شد و هنگامی که خانواده برای تحویل گرفتن او به زندان مراجعه کردند، به آنها گفته شد که به دلیل جراحاتی که به او وارد شده، به بیمارستان لقمان تهران منتقل شده است.

این عضو خانواده آقای کامرانی که خود در بیمارستان لقمان حاضر شده می گوید که در بیمارستان با پیکر نیمه جان محمد کامرانی روبرو شده است. خانواده آقای کامرانی با اصرار و تحت حفاظت ماموران، او را به بیمارستان مهر منتقل می کنند، اما بعد از چند ساعت و علی رغم تلاش پزشکان بیمارستان مهر، محمد کامرانی ۱۸ ساله از دنیا می رود.

پیکر محمد کامرانی، صبح روز شنبه در بهشت زهرای تهران دفن شده است.

پیش از محمد کامرانی نام چند تن دیگر از کشته شدگان این وقایع از جمله ندا آقا سلطان، دانشجوی ۲۷ ساله، سهراب اعرابی، جوان ۱۹ ساله، و یعقوب بروایه، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته نمایش در دانشکده هنر ومعماری دانشگاه تهران، در رسانه ها مطرح شده بود.

اطلاعات تازه در مورد کشته شدن مسعود هاشم زاده در روز ۳۰ خرداد

مسعود هاشم زاده از کشته شدگان حوادث اخیر

مسعود هاشم زاده، جوان ۲۷ ساله ای است که در ناآرامی های ۳۰ خرداد ماه در محدود خیابان شادمان و نصرت در تهران به ضرب گلوله ای کشته شد. میلاد هاشم زاده برادر کوچکتر مسعود می گوید زمان مرگ مسعود فقط پدرش و او در تهران بودند و بقیه خانواده در شمال زادگاه پدری مسعود به سر می بردند.

به این ترتیب مسعود هاشم زاده یکی دیگر از کشته شدگان ناآرامی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران است که نام و شیوه کشته شدنش در رسانه ها مطرح می شود. پیش از این ندا آقاسلطان، سهراب اعرابی، یعقوب بروایه و محمد کامرانی از جمله کشته شدگان حوادث اخیر بودند که نامشان در رسانه ها مطرح می شود.

میلاد با اشاره به اینکه مسعود ساعت شش بعداز ظهر روز ۳۰ خرداد برای دیدار با یکی از دوستانش در اطراف منزل به خیابان شادمان مراجعه کرده بود، می گوید: "زمانی که به خانه رسیدم پدرم تنها بود و من قبل از رسیدن به خانه درگیری ها و شلوغی ها را دیده بودم، نگران شدم و به سوی خانه دوستش رفتم، به چهار راه نصرت داخل خیابان شادمان که رسیدم دیدم صدای تیر می آید و یک سری تیر خورده اند."

به گفته آقای هاشم زاده درمانگاهی در آن محل وجود داشت که مجروحان و زخمی ها را به آنجا می بردند. برادر کوچک مسعود هاشم زاده ادامه می دهد: "زمانی که به درمانگاه رسیدم از روی ساعت، انگشتر و لباس مسعود، او را شناختم و از دیدن صحنه جا خوردم."

گفت و گو با میلاد، برادر کوچک مسعود هاشم زاده

برای پخش این فایل، نرم افزار "جاوا اسکریپت" باید فعال شود و تازه ترین نسخه "فلش" نیز نصب شده باشد

پخش با "ریل پلیر" یا "ویندوز میدیا پلیر"

از آنجایی که اقوام درجه یک مسعود هاشم زاده در تهران نبودند، قرار بر این می شود که پیکر او را به زادگاهش در شمال ایران در اطراف رشت منتقل کنند. میلاد هاشم زاده با اشاره به درگیری های زیادی که در آن زمان در تهران بوده است می گوید: "دنبال آمبولانس ولی اصلا آمبولانسی برای انتقال مسعود نبود. در این رفت و آمدها پسر صاحبخانه گفت که او با ماشین شخصی اش به شهرستان می برد. دکتری هم که آنجا بود گفت برای انتقال به شهرستان گواهی فوت می نویسد."

میلاد هاشم زاده و پسر صاحبخانه با ماشین شخصی پیکر مسعود را به شهرستانی در حوالی رشت می برند، آقای هاشم زاده اضافه کرد:" ساعت پنج و نیم صبح یک شنبه به زادگاه خود سمت رشت رسیدیم. شبانه برادر و پسر خاله هایم را در جریان گذاشتم که مسجد آماده کنند، شورای محل و بستگان و اهالی محل بودند."

آقای هاشم زاده ادامه داد: "زمانی که ما رسیدیم به ما گفتند مسعود را نمی توانیم در آنجا خاک کنیم، دلیلش را کامل نبودن مجوز اعلام کردند. به ما گفتند مسعود باید به پزشکی قانونی برده و علت فوتش کاملا مشخص شود. بعد از آن من و راننده ماشین را برای بازجویی به آگاهی بردند که چرا این اتفاقات رخ داده است و تا ۴۸ ساعت بعد بازداشت بودیم. نگذاشتند من در مراسم خاکسپاری برادرم شرکت کنم."

آنها گفتند اگر مراسم بگیرید هم برای خود و هم خانواده سخت می شود. خیلی زودتر بروید تهران و نمانید

میلاد، برادر کوچک مسعود هاشم زاده

به گفته برادر کوچک مسعود هاشم زاده در گواهی فوت از طرف پزشکی قانونی نوشته شده است، اصابت گلوله به قلب و سوراخ کردن ریه، پارگی ریه و خونریزی داخلی و خارجی شدید.

میلاد هاشم زاده در بخش دیگری از گفت و گو با اشاره به ایجاد محدودیت هایی برای خانواده هاشم زاده می گوید: "بعد از روز ۳۱ خرداد که مراسم تشییع انجام شده که من نبودم، خانواده ما به خانه بستگان می روند و ما هم آزاد شدیم. روز یک تیرماه بود که برای مراسم سوم مسعود آگهی زدیم و به دنبال حجله و مراسم بودیم. به محض پخش اعلامیه مطلع شدیم آمدند و اعلامیه را کندند. شب هم تماس گرفتند که می خواهید مراسم برگزار کنید. تا زمانی که علت فوت مسعود مشخص نشده حق برگزاری مراسم را ندارید."

روز بعد از این تماس خانواده هاشم زاده برای یافتن علت عدم برگزاری مراسم مراجعه می کنند اما به گفته میلاد هاشم زاده توضیح خاصی به آنها داده نمی شود. آقای هاشم زاده افزود: "آنها گفتند اگر مراسم بگیرید هم برای خود و هم خانواده سخت می شود. خیلی زودتر بروید تهران و نمانید."

خانواده هاشم زاده با امضای تعهدی اجازه پیدا می کنند که بدون برگزاری مراسم بر سر خاک بروند و تجمعی به هیچ عنوان شکل نگیرد.

خانواده هاشم زاده با خانواده سهراب اعرابی یکی دیگر از کشته شدگان حوادث اخیر ملاقات داشتند. همچنین میرحسین موسوی و تعدادی از اعضای ستاد او برای دلجویی از خانواده هاشم زاده به دیدار آنها رفته اند. مادران صلح و مادران عزادار نیز با مادر مسعود هاشم زاده دیدار کردند.

حزب الله لبنان و لباس شخصیهای تهران

حمله پلیس به معترضان

بعضی از منابع از به کارگیری شبه نظامیان حزب الله لبنان برای سرکوب معترضان خبر داده اند

در هفته های اخیر که برخورد پلیس ضدشورش و افراد موسوم به لباس شخصی به معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران جریان داشت، شایعه ای بر سر زبانها و در سایتهای اینترنتی راه افتاد که افرادی عرب زبان که احتمالاً یا از حزب الله لبنانند یا از فلسطینیان عضو جنبش حماس، در برخورد با معترضان شرکت دارند.

تصاویر ویدئویی در سایت اینترنتی یوتیوب منتشر شد که در آن فردی می گفت نفرات پلیس ضدشورش که به مجتمع مسکونی محل اقامت او حمله کرده اند لهجه عربی داشتند یا در یکی دیگر از این ویدئوها، از موتورسواران پلیس ضدشورش کلماتی به زبان عربی شنیده می شد.

البته در کشوری که مردمانش زبان فارسی را با انواع لهجه های گوناگون، از جمله لهجه عربی صحبت می کنند، اینها را نمی شد دلیلی بر حضور عربهای هوادار حکومت ایران میان نفرات پلیس ضدشورش یا لباس شخصیها قلمداد کرد.

اما سایت متعلق به یکی از اعضای سابق گروههای فشار هوادار محافظه کاران در ایران تصاویری از یکی از افراد شناخته شده و مهم حزب الله لبنان چاپ کرد که در تهران و هنگام حمله به ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در قیطریه شمیران گرفته شده بود.

افرادی از حزب الله لبنان، با دیدن این تصاویر، شخص مورد نظر را شناسایی و اصالت عکسها را تأیید کردند.

همچنین در تصاویر ویدئویی که از حمله به ستاد میرحسین موسوی پخش شد باز هم این فرد بوضوح به چشم می خورد.

اما باز هم نمی توان به صرف حضور این فرد در حمله به ستاد میرحسین موسوی، حکم صادر کرد که حزب الله لبنان در سرکوب تظاهرکنندگان ایرانی و حمله به اصلاح طلبان و هوادارانشان نقشی سازمان یافته ایفا کرده است.

اسعد حیدر، نویسنده و روزنامه نگار سرشناس لبنانی که سی سال پیش گزارشگر انقلاب ایران بوده و در جریان حوادث پس از انتخابات ایران نیز در تهران حضور داشته و درباره این حوادث نوشته است می گوید در زمان انقلاب نیز گفته می شد که آیت الله خمینی، افرادی از جنبش فلسطینی فتح را به ایران فرستاده تا در مقابل ارتش ایران که تظاهرات را سرکوب می کردند بایستند اما بعدها معلوم شد که این "فلسطینیها" کسی نبوده اند جز ایرانیانی که در اردوگاههای جنبش فتح آموزش دیده بودند، افرادی همچون محسن رفیقدوست، مصطفی چمران و محمدصالح الحسینی.

انقلاب

در زمان انقلاب دو طرف یکدیگر را به استفاده از افراد مسلح خارجی متهم کرده بودند

در زمان انقلاب ایران همچنین شایع شده بود که خیلی از گاردیهایی که در سرکوب انقلابیون شرکت داشتند، اسرائیلی اند اما هیچگاه سندی بر این مدعا به دست نیامد.

دلیل راه افتادن چنین شایعاتی، آن گونه که اسعد حیدر هم می گوید این است که گویا مردم نمی توانند به خود بباورانند که هموطن به هموطن بیرحمانه حمله کند و حتی او را هدف گلوله قرار دهد.

اینکه دولتی برای سرکوب مخالفان داخلی اش از نیروی خارجی کمک بگیرد، بارها در کشورهای مختلف اتفاق افتاده و می افتد، اما اسعد حیدر می گوید حکومت ایران نیرو و نفرات کافی برای مقابله با مخالفان داخلی اش دارد و نیازمند وارد کردن افرادی برای این منظور از خارج نیست.

در مقابل، محمدجواد اکبرین، پژوهشگر و روزنامه نگار ایرانی ساکن لبنان این را امکانپذیر می داند که اگر روزی فرابرسد که به نیروهای نظامی و انتظامی ایرانی دستورداده شود برای مقابله با مخالفان حکومت دست به اسلحه ببرند، این نیروها ممکن است از چنین فرمانی سرپیچی کنند و در آن صورت احتمال توسل حکومت به هواداران خارجی اش وجود خواهد شد، بویژه توسل به افراد حزب الله لبنان که بنابر گزارشها همواره شمار زیادی از آنان برای آموزش در برخی پایگاههای سپاه پاسداران در ایران حضور دارند.

محمدجواد اکبرین می گوید که مردمی که ممکن است دستور حمله به آنان به افراد سپاه پاسداران داده شود، دوستان و خویشاوندان و هموطنان این سپاهیانند اما در مورد افراد حزب الله لبنان، علقه ای بین آنان و ایرانیان وجود ندارد و آنچه آنان را با ایران پیوند می دهد، تنها اشتراکات ایدئولوژیک است.

آقای اکبرین حوادث ماه مه (اردیبهشت) سال گذشته بیروت را یادآوری می کند که طی آن، پایتخت لبنان به مدت یک هفته به تصرف افراد مسلح حزب الله درآمد، او می گوید که در آن زمان هم خیلیها در لبنان می گفتند افراد سپاه پاسداران ایران بین نفرات حزب الله حضور دارند و در حمله به مخالفان حزب الله شرکت می جویند.

به هر حال، حزب الله لبنان آیت الله خامنه ای را رهبر معنوی خود می داند و بدیهی است که در حوادثی که در ایران پیش آمده، همان جانبی را بگیرد که آیت الله خامنه ای از آن حمایت می کند.

بدین ترتیب جای تعجب ندارد که حزب الله به مقابله با هر عاملی برود که احساس می کند نظام تحت رهبری آیت الله خامنه ای را مورد تهدید قرار دهد، حال چه این خطر دولتی خارجی همچون اسرائیل باشد و چه نیرویی که از داخل ایران سر برآورد.

سازمان ادوار تحکیم: جبهه‌ای ملی و فراگیر تشکیل شود

لوگوی سازمان ادوار

سازمان ادوار از پیشنهاد همه پرسی برای تعیین تکلیف بحران جاری استقبال کرده است

سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) پیشنهاد داده جبهه ای ملی و فراگیر با مشارکت احزاب، تشکل ها و جریانات سیاسی معترض به وضع موجود تشکیل شود.

در بیانیه این تشکل سیاسی که احمد زیدآبادی، دبیرکل، و عبدالله مومنی، سخنگوی آن، بیش از یک ماه است در بازداشت هستند، از پیشنهاد همه پرسی در مورد سلامت انتخابات ریاست جمهوری و مشروعیت نتایج آن حمایت کرده است. این سازمان در انتخابات 22 خرداد از نامزدی مهدی کروبی حمایت کرده بود.

در بیانیه این تشکل که بیشتر اعضای آن از فعالان سابق دانشجویی هستند، در مورد تشکیل جبهه سیاسی آمده است که این سازمان، "پیشنهاد تشکیل جبهه‌ای ملی و فراگیر با مشارکت احزاب، تشکل‌ها و جریانات سیاسی معترض به وضع موجود را اقدامی موثر و الزامی می‌داند که با توجه به عدم پذیرش مشروعیت تشکیل دولت برآمده از کودتای 22 خرداد از سوی این سازمان، اجرایی کردن آن علاوه بر تاثیر مثبت در راهبری اعتراضات می‌تواند منشاء خیر و برکات دیگری نیز باشد. "

میرحسین موسوی، از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات، در بیانیه ای که بعد از تایید نتایج انتخابات توسط شورای نگهبان منتشر کرد، اشاره کرد که جمعی برای پیگیری خواسته های معترضان تشکیل خواهد شد و خود او هم به آن خواهد پیوست.

اشاره ای که ابتدا به تشکیل حزب از سوی میرحسین موسوی تعبیر شد، اما بعد از آن یکی از مشاوران آقای موسوی خبر از قصد آقای موسوی برای تشکیل جبهه ای سیاسی داد.

در ادامه این بیانیه درباره رهبری چنین جبهه ای آمده است که علاوه بر آقایان موسوی و کروبی، دو کاندیدای معترض، "بایستی شخصیت‌های اصلاح‌طلب و تحول‌خواه موجه، معتبر و شجاع دیگری نیز حضور یابند."

علی اکبر موسوی خوئینی، دبیر کل سابق سازمان ادوار تحکیم و نماینده مردم تهران در مجلس ششم، در گفتگو با بی بی سی فارسی گفت از جمله شخصیت هایی که می توانند در این جبهه حضور داشته باشند، عبدالله نوری وزیر سابق کشور است که مدتی کوتاه در اوایل سال جاری بحث کاندیداتوری او در انتخابات ریاست جمهوری هم مطرح شده بود و سازمان ادوار از جمله تشکل های سیاسی بود که از نامزدی احتمالی او حمایت کرده بود.

روز جمعه خبر رسید که آقای نوری، بعد از حدود ده سال دوباره در نماز جمعه تهران شرکت کرده است. امروز سه شنبه هم از تهران خبر رسید که آقای نوری به دیدار خانواده محمدرضا جلایی پور، یکی از بازداشت شدگان بعد از انتخابات رفته است.

سازمان ادوار در بیانیه خود درباره اهدافی که این جبهه می تواند در پی آن باشد از مواردی چون "تلاش برای احیای انتخابات آزاد و عادلانه"، "پی‌گیری مجازات عاملان تقلب در انتخابات و نقض حقوق اساسی مردم" و "دفاع از آزادی رسانه‌ها و جریان آزاد اطلاعات" نام برده و آنها را اهدافی خوانده که در مواضع و بیانیه های آقایان موسوی و کروبی هم بر آنها تاکید شده است.

در این بیانیه همچنین درباره پیشنهاد همه پرسی که در روزهای گذشته از سوی محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین، و مجمع روحانیون مبارز مطرح شده است، آمده است که سازمان ادوار، "پیشنهاد برگزاری رفراندومی جهت اخذ نظر مردم در مورد سلامت انتخابات برگزار شده و مشروعیت نتایج آن را زیر نظر نهادی بی‌طرف و مورد وثوق، راهکاری عملی پیش روی حاکمیت می‌داند که از طریق عمل بدان بتواند در مسیر بازگرداندن اعتماد عمومی و مشروعیت از دست رفته خویش گام بردارد."

سازمان دانش آموختگان ایران همچنین تاکید کرده "پی‌گیری مجازات آمران و عاملان خون‌های به ناحق ریخته و جنایات صورت گرفته علیه شهروندان بی‌دفاعی که منطبق بر قانون اساسی جهت اعتراض مسالمت‌آمیز به خیابان‌ها آمدند در جریان هرگونه روند سیاسی نبایستی متوقف شود."

در پایان بیانیه این سازمان به تدارم بازداشت آقایان زیدآبادی و مومنی اعتراض شده و بازداشت تعداد دیگری از اعضای این سازمان از جمله احمد مدادی، رئوف طاهری، رضا عباسی و محمد قائم مقامی محکوم شده است.

حکومت خنده دار و تحلیل گمراه چپ – بازتاب بحران ایران در رسانه ها – 16

blood_fireراجر کوئن ستون نویس نیویورک تایمز و مارتین ایمیس، داستان نویس بریتانیائی و نویسنده گاردین، در مصیبت پیامد انتخابات در ایران، جنبه های مضحکی می بینند. حمید دباشی و ریس الریش در مقاله هائی از نویسندگان تندروی چپ در نشریات تخصصی آمریکا و عرب انتقاد می کنند که خیزش اعتراض به نتیجه انتخابات در ایران را به شیطنت های «سیا» و بازگشت امپریالیسم مربوط کرده اند. دو فیلم در باره «اتحاد جهانی برای ایران» از جمله کاری از دی جی اسپوکی با صدای سوسن دیهیم در این گزارش گنجانده شده است به اضافه کارتون هائی درباره نوکیا.

کامبیز حسینی: و می رسیم به گزارش امشب بهنام ناطقی، همکار شباهنگ در نیویورک که با نزدیک شدن روزه سیاسی در مقابل سازمان ملل و همچنین روز همبستگی جهانی با خیزش اعتراض رای دهندگان ایرانی به نتیجه انتخابات، باز هم آن را اختصاص داده است به بررسی بازتاب بحران در رسانه ها، با تم «جهان دارد نگاه می کند.» (رو به بهنام) جنب و جوش زیادی می بینیم در میان ایرانی ها به خاطر نزدیک شدن سی ام تیر.

بهنام ناطقی: این هم سالگرد دیگری است و بهانه تازه ای است برای اطلاعرسانی و نشان دادن تداوم مخالفت -- به خصوص که همراه شده در خارج از کشور با برنامه های متعدد و ابتکاری ابراز همبستگی، اما در میان مقالاتی که اخیرا در باره ایران در آمده، چند تن از نویسندگان برجسته، در پدیده های مصیبت بار و تلخ، جنبه های مضحکی پیدا کرده اند.

Roger_Cohen_promo_photo از جمله، باید به مقاله امروز ستون نویس نیویورک تایمز و هرالد تریبون اشاره کنم، راجر کوئن، که به تازگی از ایران برگشته که نوشته مضحک بودن وقایع بعد از انتخابات علیرغم مرگ و مصیبت، غیرقابل انکار است. از جمله برای این نویسنده مضحک بود که رهبر جمهوری اسلامی عجولانه انتخابات را وهی الهی دانست، بعد به شورای نگهبان دستور داد رسیدگی کنند، و بعد هم نتیجه رسیدگی را قبل از پایان آن، خودش به شورای نگهبان اطلاع داد --

راجر کوئن می نویسد شاید مهم ترین نکته در سخنان آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه این بود که کاری نکنیم که در دنیا به ما بخندند. کوئن تضادهای روزهای اخیر را مضحک می داند، از جمله دعوت از صدها خبرنگار و بعد اخراج آنها، صحبت از اخلاق و دمکراسی دینی و بعد چماق زدن زنها و دخترها را در خیابانها و نظائر آن را خنده دار می داند ولی می نویسد برای مردم ایران که از تاریخ خود مغرور هستند، این دوران یک پیش پرده ننگین است که بهای آن را آیت الله علی خامنه ای با از دست دادن قدرت بی چون و چرای خود می پردازد.

martin_amis مارتین ایمیس، رمان نویس برجسته انگلیسی هم در سری مقاله هائی که در باره ایران برای روزنامه گاردین چاپ لندن به مضحک بودن اوضاع اشاره می کند و بعد از آنکه اصول چهارگانه این انقلاب به تمامی کذب هستند، از جمله انقلاب در آغاز اسلامی نبود، جنگ ایران و عراق تحمیلی نبود، آیت الله خمینی مرد چندان بزرگی نبود بلکه هیولائی بین المللی بود و از همه مهم تر، ضد آمریکائی گری این انقلاب را هم اظهارات رئیس جمهوری امریکا برک اوباما، پایان بخشیده و آنچه مانده، شهری است که در آن تاکسی رانها برای روحانیون توقف نمی کنند و نظام در دریای نامشروعی خود دارد غرق می شود.

ولی باید گفت تظاهرات اعتراض آمیز، که حالا زیر چماق و ساچمه، از خیابانها تا حدود زیادی بیرون رفته، در رسانه ها تداوم پیدا می کند، به خصوص در ویدیوها، ترانه ها، و در کاریکاتورها...

Cartoon_1_sec_to_green

مثل این کاریکاتور هنرمندانه که می بینی درست یک ثانیه قبل از روشن شدن چراغ سبز، چماقدار نیروی زیرشورش چماق را فرود می آورد... مثل اعلام نتایج انتخابات...

cartoon_election_mask

یا این یکی، که تفسیری است بر انتخاباتی که به صورت نقابی عمل کرد برای حکومتی در باطن، نظامی...

poster_hiva_sharafi_blood_1

یا این طرح از هیوا شرفی که یادآوری می کند خون به پا خواهد شد، با اشاره به اسم آن فیلم معروف...

cartoon_Mana_Neyestani

یا این طرح، از هنرمند برجسته مانا نیستانی که چند دفعه دیگر هم کارش را اینجا نشان دادیم -- این جا می بینی که چکمه های نظامی برپای خرگوش تندرو و مغرور سنگینی می کند و لاک پشت سبز از او پیشی می گیرد.

کامبیز حسینی: امروز زود کاریکاتورها را نشان دادی...قبل از اینکه چیزی بگوئیم.

بهنام ناطقی: طرحهای قشنگی است ترسیدم جا بماند اگر به آنها نپردازیم...

کامبیز حسینی: ولی بهنام! این هفته نگاه ها متوجه خارج از کشور هم هست و همبستگی جهانی، که مردم داخل را دلگرم می کند.

بهنام ناطقی: بارها گفته شده و باز هم می گوئیم که استقبالی که از فراخوان اکبر گنجی شد برای سه روز اعتصاب غذا، یا روزه سیاسی در نیویورک، خارق العاده است، از این نظر که برای اولین بار، مرزهای میان مهاجران و انصار را از بین برد و تبعیدی های انقلاب اسلامی سی سال پیش را با تبعیدی های اصلاحات هفت هشت سال اخیر در یک جبهه قرارداد -- همراه با هنرمندان برجسته آمریکا، از دختر رابرت ردفورد گرفته تا شان پن و متفکرانی مثل نوم چامسکی، هنرمندان ایرانی از لس آنجلس می آیند و اساتید دانشگاهها از همه ایالت ها و فعالان حقوق بشر، نویسندگان و هنرمندان برجسته، از جمله گوگوش، و نامزد جوایز اسکار وامی، خانم شهره آغداشلو سخنرانی خواهند کرد.

بلافاصله بعد از آن، روز شنبه 25 ژوئیه هم روز همبستگی سراسری است با معترضین ایران در پنجاه شهر دنیا، از جمله نیویورک، لس آنجلس -- در سنفرانسیسکو این تظاهرات به یک گردهمائی در مقابل شهرداری تبدیل شده که برگزارکنندگان پیش بینی می کنند دست کم 10 هزار نفر در آن شرکت کنند، به خصوص که با کنسرت موسیقی هم همراه است. فیلمی که می بینی تبلیغ این مراسم است که در تلویزیون های محلی سنفرانسیسکو پخش می شود.

کامبیز حسینی: مقاله های زیادی به خصوص در نشریات تخصصی غرب منتشر می شود در باره ایران که نشان می دهد متفکران اینجا چه تلاشی می کنند برای اینکه با ربط دادن این خیزش به جریان های آشنای تاریخی، آن را تجزیه و تحلیل کنند.

charlayne_Hunter_Gualt بهنام ناطقی: درسته، هر کس از ظن خود شد یار من.. از این اختلاف نظرها شاید ما بتوانیم درس هائی در باره ایران بگیریم. در آمریکا بعد از آنکه پرزیدنت اوباما در اشاره به خیزش ایران از جنبش حقوق مدنی مارتین لوتر کینک و راهپیمائی مشهورش به واشنگتن یاد کرد، خیلی ها، با آن ادبیات، که برای خودشان آشناتر است، به تفسیر آن پرداخته اند.

خانم شارلین هانتر گولت، مفسر سیاسی و رئیس دفتر سی ان ان در آفریقای جنوبی، که چندین مستند در باره مبارزات سیاهان آمریکا ساخته، در مقاله ای بعد از تشبیه ندا آقا سلطان به زنان و دخترانی که در جریان مبارزه حقوق مدنی قربانی شدند، می نویسد امیدوارم که مبارزان در ایران درس مهاتما گاندی و مارتین لوترکینگ را فراموش نکنند که همیشه و در هر حال باید از خشونت پرهیز کرد و بعد ترانه مشهور راهپیمائی صدها هزار نفر از جنوب آمریکا به واشنگتن را یادآوری کرده که می خواندند هیچکس نمی تواند مرا از این راه بازگرداند.

کامبیز حسینی: ولی موضوع جناح چپ و راست که اشاره کردی چی بود؟

بهنام ناطقی: بعضی متفکران تندرو در جناح چپ آمریکا، که در باره ایران هم زیاد نمی دانند، در همدردی با هوگو چاوز و آقای احمدی نژاد، می کوشند که اصلاح طلبان و معترضان به نتیجه انتخابات در ایران را بخشی بدانند از آنچه تلاش امپریالیسم غرب برای تسلط مجدد به ایران می دانند.

در واکنش به مقالات متعدد چپگرایان آمریکائی و عرب در نشریات تخصصی، حمید دباشی، استاد فرهنگ خاورمیانه در دانشگاه کلمبیا، درمقاله تحقیقی و مفصلی در هفتگی الاهرام می نویسد، این نظرها را گردآوری کرده برای اینکه یکجا مورد انتقاد قرار دهد. آقای دباشی می نویسد چپگرایانی که چنین استدلال کرده اند، آگاهی از جزم ایرانیان برای مبارزه با ظلم داخلی ندارند و برای توجیه بحران به کلیشه های پوسیده ادبیات چپگرایانه متوسل شده اند که همه چیز را از دریچه مبارزه ضد امپریالیستی خود می بیند.

ریس ارلیش، Erlich روزنامه نگار سرشناس آمریکائی هم که ماه گذشته از ایران گزارش می داد و کتابش The Iran Agenda مورد استناد بعضی از همین نویسندگان جناح چپ آمریکا قرار گرفته، می نویسد یک گروه کوچک اما پرسروصدا در نشریات چپ، مثل The Monthly Review و Foreign Policy Journal و بعضی مفسران مثل افسر سابق جیمز پتراس، با مثال آوردن از مداخله های CIA در کشورهای دیگر، تلویحا می خواهند خیزش عظیم در ایران را به بازی های سازمان «سیا» مربوط کنند یعنی در واقع حرف سخنگویان رسمی و ولایت فقیه را تکرار می کنند. ارلیش می نویسد کثرث طبقاتی تظاهرات اخیر که سریع و بلافاصله برخاست، حتی از کنترل رهبران اصلاح طلب در داخل ایران هم خارج بود چه برسد به کنترل سازمان سیا.

او نوشته است برای اعتراض به حکومتی که کارگران، زنان و اقلیت های قومی و اکثریت جامعه ایران را سی سال به اختناق دچار کرده، و بعد هم در انتخابات به تقلب اشکار متوسل شده، (که ارلیش در مقاله اش به جزئیات آن اشاره کرده) تظاهرکنندگان به تحریک سازمان CIA نیاز نداشتند.

و در طرحها و جرقه های هنری شاهد ابراز همین خشم خودجوش هستیم که به الهام از خارج نیاز ندارد. از جمله یک نمونه از مبارزه در داخل کشور را در برخورد با شرکت تلفن سازی نوکیا زیمنسی می بینیم که نه به چپ مربوط است و نه به راست. در میان خبرهای مردمی، که بازتاب گسترده پیدا کرد،

cartoon_Nokia_parents_in_jail

همکاری شرکت نوکیا است با سازمانهای امنیتی جمهوری اسلامی برای استفاده از سیگنال های تلفن همراه برای شناسائی کاربران یا قطع ارتباط آنها با همدیگر، چه از طریق قطع تلفن و پیامک مناطق شلوغ، یا از طریق بازداشت و حبس که خانواده ها را از هم جدا می کند، چنانکه در این طرح می بینی...

cartoon_Nokia_shame

که عکس پیام آگهی های این شرکت است که مدعی است برای وصل کردن آمده است...

cartoon_Nokia_shame2

که می بینی در این طرح ها چطور شعار تبلیغاتی آن، به زبان تصویر وارونه شده است.

کامبیز حسینی: رسم شده در ایران به خبرچین می گویند نوکیا. ..

بهنام ناطقی: در سایت های ایرانی به نقل از فروشندگان تلفن همراه در تهران می خوانیم که فروش گوشی های نوکیا به خاطر تحریم معترضان، بین ده درصد تا حتی 50 درصد در بعضی مغازه ها، افت کرده که بخشی ازآن هم به خاطر کسادی بازار اقتصاد کشور است... ولی شرکت معظم نوکیا زیمنس، به گزارش واشنگتن تایمز، به خاطر همکاری اش با حکومت ایران در خطر ضرر بزرگتری است از افت فروش در ایران... و آن از دست دادن قرارداد ساخت واگنهای راه آهن شهری لس آنجلس است قراردادی به ارزش 300 میلیون دلار

بازگردیم به مطلب آغاز برنامه و برنامه همبستگی با ایرانیان در سراسر دنیا... با همکاری صدها داوطلب در سراسر دنیا، در بیشتر از 50 شهر روز شنبه برنامه همبستگی با مبارزان در ایران به صورت راهپیمائی، گردهمائی، کنسرت و سمینار برپا می شود و از جمله فعالان در این برنامه ها، موسیقدان و نقاش و نظریه پرداز جنبش موسیقی امبینت ambient یا تریپ هاپ trip hop در آمریکا، پال میلر Paul Miller مشهور به دی جی اسپوکی DJ Spooky برای روز همبستگی جهانی 25 ژوئیه فیلم جالبی درست کرده با استفاده از صدای خواننده و آهنگساز موسیقی پیشتاز، خانم سوسن دیهیم که جالب است برای پایان برنامه امروز آن را پخش کنیم.

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

نامه ابراهيم نبوي به امام زمان

ابراهیم نبوی: فیروزآبادی دروغ می گه!
جولای 13, 2009 by shirzan
دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۸۸
فیروزآبادی
دروغ می گه!

محضر مبارک و محترم آقای مهدی امام زمان

اینجانب سید ابراهیم نبوی در راستای نامه سرلشگر فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و عضو شورای عالی امنیت ملی مواردی را بعرض می رساند که مبادا آن بزرگوار را فریب دهند. بخصوص در مورد این فیروزآبادی می خواستم به اطلاع برسانم که ایشان دروغ می گوید و اصلا حرف هایشان را باور نکنید، خودتان هم اگر دقت کنید، اول نامه اش این همه از شما و خانواده محترم تعریف کرده و چاپلوسی کرده که گندکاری های دولت احمدی نژاد را بپوشاند، وگرنه یک آدم دویست کیلویی که برای حمل و نقلش تراکتور یا نفربر باید استفاده شود، اصلا کجاش به آدم راستگو می خورد؟

اصلا مهدی جان! شما خودتان بگوئید این آدم می تواند معرفت داشته باشد؟ مگر نمی گویند “اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفت بینی” این خرس گنده کجایش شبیه مومنان است؟ نصف بودجه نظامی مملکت فقط برای صبحانه و ناهار و شام این فرمانده کل مصرف می شود. البته خودتان بهتر می دانید، این آقا، با آن هیکل، که یک مشت لات و چاقوکش را فرستاده مردم بیگناه را کتک بزنند، اگر یک روده راست توی شکم گنده اش بود، این همه چاپلوسی می کرد اول نامه اش و به پدران شما و اجدادتان و پهلوی شکسته حضرت زهرا قسم می خورد و قضیه مسمومیت امام حسن و تشنگی امام حسین را مطرح می کرد. یک جوری حرف زده انگار مسمومیت امام حسن و تشنگی امام حسین هم به دست ما صورت گرفته.

آقای مهدی!

اگر می خواهید بفهمید این سردار قطور چقدر دروغگوست فقط نگاه کنید به اینکه در نامه اش نوشته است ” سلام بر نايب بزرگوارت خميني بت شكن” و ” سلام بر امت مسلمان و امت خاص و آزاده‌ات ايرانيان سرافراز” و سلام بر ” مراجع عظام تقليد، روحانيت معزز و خانواده بزرگوار شهيدان و ايثارگران.” آقای مهدی! همه این سلام های این خرس گنده دروغ است. شما که از همان بالاها خودتان در جریان هستید، اولا تمام فامیل آقای خمینی را یا رد صلاحیت کردند، یا هر روز در روزنامه هایشان به آنها فحش می دهند و دامادشان را هم گرفتند الآن زندان است، آن وقت این خرس گنده سلام می کند، چه سلامی! چه علیکی! اگر کسی فامیل شما را زندانی کند، بعد به شما سلام کند، شما نمی زنید توی دهنش؟ در مورد مراجع هم دروغ می گوید، اینجوری می گوید که سرتان را گول بمالد، فکر کنید اوضاع خیلی خوب است و بیایید شما را هم مثل آقای منتظری و صانعی و چند نفر دیگر از مراجع تقلید بندازند توی یک خانه و حصرتان کنند و یکهو دیدید از خودتان هم مرتضوی اعتراف گرفت. اصلا حرف این خرس گنده را باور نکنید. در مورد روحانیت هم دروغ می گوید مثل چی! ابطحی بیچاره را که می شناسید، همان که وبلاگ می نوشت، او را گرفتند و زندانی کردند، کلی از روحانیون را زندانی کردند، بعضی ها را خلع لباس هم کردند. تو رو خدا گول اینها را نخورید، من مطمئنم به شما هم گفته اند مهدی بیا مهدی بیا که به محض اینکه آمدید توی همان فرودگاه پاسپورت تان را بگیرند و یا یک راست ببرند زندان. راستی شما که پاسپورت هم ندارید، دردسرتان دوبرابر است.

آقای مهدی جان!

این فیروزآبادی چاپلوس از قول حضرت علی، جد شما برداشته نوشته که ” به خدا سوگند كه از انتساب هيچ منكري به من خودداري ننمودند و در رفتار ميان من و خود رعايت انصاف نكردند ايشان حقي را طلب مي‌كنند كه خود آن را واگذاشتند و خوني را مي‌خواهند كه خود آن را ريخته اند ” یعنی چی؟ فکر می کنید این سردار دویست کیلویی چه قصدی از این حرف داشته؟ همه اش می خواهد بگوید که نیروهایش مردم مسلمان را نزدند و نکشتند و دستگیر نکردند و شکنجه ندادند. در حالی که فیلم ها و عکس هایش همه موجود است، شما یک سری که تشریف بیاورید به یوتیوب یا فیس بوک و حتی بی بی سی یا هر جای دیگر، همه فیلم های لشگریان اینا هست که چطور مردم را کتک می زنند و جلوی دوربین آنها را می کشند و زندانی می کنند و بیست نفر را کشتند و هزار نفر را زندانی کردند. آقای مهدی! الآن دیگر حتما خودتان در جریان ندا خانوم هستید، آن بیچاره اصلا توی تظاهرات هم نبود. یک پسری به اسم سهراب اعرابی را هم کشتند و تازه جسدش را هم نمی خواستند به خانواده اش بدهند. این مردک خرس گنده برای شما نامه نوشته که یعنی ما این کارها را نکردیم. جرات دارد جلوی ما این حرف ها را بزند تا همه فیلمهایش را نشان بدهیم. همه دنیا دیده اند و تازه اسم مملکت را هم به اسم شما گذاشته اند مملکت امام زمان که آبروی تان را ببرند. خواهشا حرف های اینها را باور نکنید که می دانم عمرا نمی کنید.

آقای مهدی!

این ها توطئه است. برداشته برای شما نامه نوشته که ” او خواهد آمد( منظورش شما هستید)، ظلم و ظالمان را درهم مي‌كوبد، داد مظلومان را مي‌گيرد، عدل و داد بر پا مي‌كند و جهان را آباد مي‌كند، پس آگاهانه منتظرش باش.” یعنی چی؟ غیر از این است که دارد در باغ سبز نشان می دهد که شما بیایید و شما را هم به عنوان عامل اغتشاش بگیرند؟ خودتان بگوئید اگر شما اینجا بودید و رای می دادید به آقای میرحسین موسوی و بعد می دیدید احمدی نژاد انتخاب شده و می دیدید چنان تقلبشان واضح است که انگار اصراری هم نداشته اند مردم باور کنند، ساکت می نشستید؟ البته من نمی خواهم تحریک تان کنم که شما هم وارد درگیری شوید، مردم خودشان حواس شان هست، ولی بخدا اگر شما هم بودید می رفتید توی خیابان و یک شال سبز هم می انداختید دور گردن تان و شعار می دادید. آقای مهدی عزیز! مردم می روند روی پشت بام و می گویند الله اکبر، عرق که نمی خورند، ورق که بازی نمی کنند، الله اکبر می گویند، بعد نیروهای تحت امر همین مردک خرس گنده ” اندرون از طعام هی پرکن” اخطار می کنند که نگوئید الله اکبر. الله اکبر گفتن هم جرم است؟ همان کاری که با فامیل خودتان می کردند، اینها هم دارند با مردم می کنند، و بعد نامه هم می نویسند که کی بود کی بود من نبودم. ببخشید شوخی کردم، ولی مردم اینطوری می گویند.

آقای مهدی عزیز!

ببخشید که پسرخاله شدیم و اینجوری صمیمانه خطاب تان می کنم، ولی به هر حال ما یک جورهایی آشنائیت داریم. بخاطر همین هم هست که نگران تان هستم. این سردار فیروزآبادی در نامه اش برای شما نوشته است: ” روزگار نوجواناني و آغاز جواني‌ام در سپيده روزگار سپري شد، تا آن كه انقلاب شد. من و همه كسانم به ميدان آمديم. اگر چه عاشورايي ديگر به پا شد، اما ملت ايران نگذارد حسين تنها بماند. هزينه‌ داديم. برادران و خواهرانم را به زندان افكندند. پدران و مادران و برادران و خواهرانم را در ميدان ژاله كشتند.” در این مورد، اگر چه فکر می کنم در جریان باشید، ولی این سردار دروغگو همه این حرف ها را گفته که شما متوجه نشوید که وقتی احمدی نژاد و همین خرس گنده تقلب کردند، مردم دقیقا همان کاری را کردند که این آقا می گوید در انقلاب صورت گرفته، یعنی روز سی خرداد 1388 مردم تهران و همه کسان شان به خیابان آمدند، عاشورایی دیگر بپا شد، منتهی این دفعه شمر و یزیدش همین محمود و سردارش بودند، مردم هزینه دادند، نیروهای ضد شورش هم همین چند روز قبل خواهران و برادران ما را زندانی کردند، و مردم را در میدان توحید و خیابان امیر آباد و میدان آزادی کشتند. لامروت ها لااقل اگر زمان شاه مردم کشته شده بودند، می گفتند مردم در میدان کندی( توحید) و آیزنهاور( آزادی) کشته شدند، اینها به اسم توحید و آزادی مردم را می زنند و می کشند.

آقای مهدی جان!

این آقا در نامه اش به شما نوشته است که ” در زمان شاه به فيضيه و دانشگاه حمله كردند.” یک جوری حرف زده انگار خودشان دانشگاه را گلباران کردند، به خدای احد و واحد، به دست بریده آقای ابوالفضل همین سردار فیروزآبادی و نیروهای تحت امرش هزار بار بدتر از گارد شاه به کوی دانشگاه حمله کردند و دانشجویان را کشتند و خوابگاه را درب و داغان کردند. شاه اگر حمله کرده بود به دانشگاه حمله کرد، اینها زمان خواب به خوابگاه دانشگاه حمله کردند. اگر هم باور نمی کنید، که می دانم می کنید، همه عکس ها و فیلم ها و اسم دستگیر شده ها و کشته ها موجود است.
آقای مهدی عزیز!

سردار فیروز آبادی از آن شکم گنده اش که مانع دیدن نوک پایش می شود، خجالت نمی کشد که برای شما نوشته است ” بسيجي يعني عاشق و عارف و شاهد. يعني حسيني، علوي، زهرائي، يعني آحاد ملت ولايي ايران.” بخدا این حرف ها دروغ است، عاشق و عارف کجا بود؟ آخر شما خودتان بگوئید اولا عارف معنی دارد، صد تاشان مثل اویس قرنی، حسن بصری، فضیل عیاض، بایزید بسطامی و دهها عارف دیگر که احتمالا وقتی بیتوته می کردند، آنها را دیدید، طرفدار عرفان و درویش و اهل حق بودند، اولا که اینها هرچی درویش و اهل حق بود زدند و زندانی کردند و مسجدشان را بستند. این یک دروغ، یکی دیگر هم اینکه بسیجی اگر عاشق و عارف و شاهد بود، چماق و گاز اشک آور و قمه و زنجیر دستش می گرفت و زن و بچه مردم را کتک می زد؟ فقط اسم مستعارشان در بازجویی ها حسینی و علوی و زهرائی باشد، ولی اینها دلیل نمی شود که بچه مردم را به اسم سهراب اعرابی(خودتان چک کنید متوجه می شوید) بکشند و یا سعید حجاریان را که مثل جدتان زین العابدین بیمار بود، به اسارت بردند و انداختند سلول انفرادی. جان مادرتان! شمر و یزید با یک بیمار این کارهایی را که اینها با حجاریان کردند، کرده بود؟ تازه! یک چیز دیگر که به نظرم خودتان باید یک جوری تکذیبش کنید، این است که اینها اسم هرچی مامور اطلاعات و کتک بزن و جاسوس است، گذاشتند سربازان گمنام امام زمان، منظورشان شما هستید، شما راضی هستید اینها از اسم شما سوء استفاده کنند. من می دانم فعلا در غیبت هستید و دارید از دست اینها حرص می خورید، ولی خودتان یک کاری بکنید.

آقای مهدی عزیز!

در هر حال این ها حرف هایی بود که باید خدمت تان عرض می کردم. این ها به اسم شما می روند دعا می خوانند در نیویورک که هر سال یک مشت اره و عوره شمسی کوره را ببرند سفر، بعد هم آقای احمدی نژادشان ادعا کرده که هاله نور دور سرش است. یک نفر از معاونانش هم گفته که اگر پیامبری می خواست بیاید، شبیه احمدی نژاد بود. من نمی خواهم دعوا راه بیندازم، ولی خود شما الآن بخواهید تشریف بیاورید، که به نظر من اصلا تا اینها هستند این کار را نکنید، حاضرید شبیه این مردکی که لباس پوشیدنش را بلد نیست، مثل دلقک ها هر جا می رود ادا درمی آورد، کفشش را درست نمی پوشد، کاپشن تنش می کند، مثل لات های چاله میدان حرف می زند، رفتار کنید؟ اصلا کدام پیغمبری در تاریخ 140 کیلو اضافه وزن داشت که این مردک خرس گنده دارد؟ پیغمبر که خودشان گفتند عطر خوب است، این محمود را یک ماه باید بیندازند توی وایتکس و با سیم ظرفشویی و رخشا بشورند که تمیز بشود. پیغمبر این جوری می شود؟ خودتان بگوئید، اگر کسی گفت من هاله نور دور سرم هست، نباید چهار تا زد توی سرش که دیگر چنین غلطی نکند؟

آقای مهدی عزیز!

این سردار عظیم الجثه در نامه اش یک مشت دروغ در مورد درگیری های اخیر نوشته می خواهد شما را سرکار بگذارد، فکر می کند شما هم هر روز فقط شبکه های تلویزیون جمهوری اسلامی نگاه می کنید و می خواهد سرتان را گول بمالد، ایشان نوشته است ” در 30 خرداد آشوبگران و منافقان با چهره‌اي جديد كه چندان هم بي ارتباط با منافقان سابق نيستند، بر ملت يورش آوردند. زخم تركش‌هاي جنگ تحميلي و جاي گلوله‌هاي منافقان و از خدا بي خبران ديروز را اين بار در كوچه و بازار و تن بسيجيان و نيروهاي انتظامي – اين حافظان امنيت مردم با قمه و ضربات سنگ و شعله‌هاي آتش، گشودند به پاي مصنوعي و سينه خسته جانبازان و حتي بانوان و كودكان رهگذر هم رحم نكردند و منافقانه سلاح اهدايي امريكا و اسرائيل و انگليس را به سوي مردم شليك كردند، تا به خيال خام خود با كمك رسانه‌هاي بيگانه ناجا و بسيج را متهم كنند.” ببینید چه دروغی می گویند، تمام عکس هایش هست، تمام فیلم هایش هم هست، خودتان یک سری تشریف بیاورید یوتیوب و فیس بوک تا همه را ببینید، حتی عکس بسیجی که شلیک کرده و مردم را کشته با اسم و مشخصات همه چیز معلوم است. این سردار فکر کرده شما همین نامه را قاب می کنید و می شود نامه اعمالش، بعدا هم صد تا فیلم اعتراف برایتان می خواهد بفرستد که اینها منافق بودند. از سر تا تهش دروغ است. منافقین کجا بودند؟ منافقین که الآن با وزارت اطلاعات دارند حال و حول می کنند و اصلا صداشان درنمی آید، ملت بودند، کلی زن و مرد و بسیجی جبهه رفته بود که کتک خورد، نه بسیجی تقلبی که بیست سالش است و ادعا می کند فرمانده جنگ بوده، حالا جنگ بیست سال است تمام شده. ببینید، تو را به خدا حواس تان باشد، جنگ سال 1368 تمام شد، اگر یکهو یکی آمد و پانزده سالش بود و گفت من جبهه رفته ام باور نکنید ها! اگر یک بچه هفت ساله آوردند و گفتند این فرزند شهید است باور نکنید، مگر می شود یک همسر شهید چهارده سال حامله باشد؟ نه ماه، نه، فوقش ده ماه. سر خدا و شما را که نمی شود کلاه گذاشت.

آقای مهدی عزیز!

من دیگر زیاد وقت تان را نمی گیرم، فقط آخرین نکته که ایشان گفته است که نیروهای حافظ امنیت هیچ سلاحی نداشتند، دروغ به این گندگی می شود، آقای بسیجی با یک مسلسل جلوی دوربین شلیک کرده و یکی را کشته است، اسمش هم معلوم است، حالا ما آدم فروشی نمی کنیم، ولی خودتان اگر از دفتر بپرسید همه مشخصاتش را می دهند، تمام خیابان پر بود از بسیجی و لباس شخصی و لات و چاقوکش تحت امر سردار خرس گنده، همه شان هم کلت و قمه و همه جور اسلحه داشتند. آقای مهدی! من این حرف ها را زدم برای اینکه فردا پانشوید بیایید این طرف ها، این ها به هیچ کس رحم نمی کنند، هی می گویند منتظریم منتظریم و بعد ترانه های مهستی و هایده را تغییر می دهند و برای شما می خوانند، انگار شکوفه نو است نه مهدیه تهران. در هر حال من فقط قصدم رساندن این پیام به شما بود، چون نخواستم توی فامیلی و خانواده بعدا بگویند که نبوی می دانست و نگفت. امیدوارم موفق باشید و اصلا به حرف اینها گوش ندهید، همه شان دروغگو هستند، یکی از یکی بدتر. بقول آن آقا احمدی نژاد از فیروزآبادی بدتر، فیروز آبادی از ثمره بدتر هاشمی از هاشمی بدتر مشائی، و از همه بدتر آن الهام که البته شما کاریش نکنید چون خداوند او را زده و یکی نصیبش کرده که تا زنده هست فقط زجر بکشد. قربتون برم .

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

سید ابراهیم نبوی

21 تیرماه

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

متن فتواي ايت الله منتظري

فتاوای بسیار مهم آیت الله العظمی منتظری
جولای 11, 2009 by shirzan

نوزدهم تیر 1388

محسن کدیور ضمن تبریک میلاد امام علی (ع) در 13 رجب، پنج پرسش شرعی را به عنوان «پرسشهای مردم رشید و مظلوم ایران از پیشوایان دینیشان» با استاد خود در میان نهاد.

کدیور درپرسش اول ازحکم تصدی مناصب خدمات عمومی پس از از دست رفتن شرائط الزامی از قبیل عدالت، امانتداری و برخورداری از رأی اکثریت پرسیده است. فقیه عالیقدر پاسخ داده است : از بین رفتن شرائط مذکور که شرعا و عقلا در صحت و مشروعیت اصل تولیت و تصدی امور عامه جامعه دخیل است خود بخود و بدون حاجت به عزل موجب سقوط قهری ولایت و تصدی امر اجتماعی و عدم نفوذ احکام صادره از سوی آن متولی و متصدی می گردد.

در پاسخ به سؤال از وظیفه شرعی مردم در قبال چنین متصدیانی، این عالم مجاهد نوشته است تصدی چنین افرادی هیچگونه مشروعیتی ندارد و چنانچه به زور یا فریب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم باید عدم مشروعیت و مقبولیت آنها را در نزد خود و برکناری آنان را از آن منصب با رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر و انتخاب مفیدترین و کم هزینه ترین راه ممکن ابراز داشته و بخواهند.

در پرسش سوم ارتباط ارتکاب «یازده گناه کبیره» با «ملکۀ عدالت» مطرح شده است. آیت الله العظمی منتظری ارتکاب همه این معاصی یا اصرار بر برخی از آنها را از بارزترین و گویاترین شواهد فقدان ملکه عدالت و از مصادیق آشکار ظلم و بی عدالتی دانسته است.

کدیور در پرسش چهارم پرسیده است آیا تمسک به جملاتی از قبیل «حفظ نظام از اوجب واجبات است» می تواند مجوز تجاوز به حقوق مشروع مردم و زیرپانهادن ضوابط اخلاقی و محکمات شرعی باشد؟ استاد در پاسخ خود تصریح کرده است که با کارهای ظالمانه و خلاف اسلام نمی توان نظام اسلامی را حفظ یا تقویت نمود.

به فتوای آیت الله العظمی منتظری آمر و متصدی و مباشر اعترافات و مصاحبه های ساختگی تلویزیونی – با زور و شکنجه و تهدید – گناهکار و مجرمند و شرعا و قانونا مستحق تعزیر خواهند بود.

این فقیه متأله در پاسخ به پرسش پنجم کدیوراز علائم شرعی «ولایت جائر» مرقوم داشته است: جور، مخالفت عمدی با احکام شرع و موازین عقل و میثاقهای ملی است که در قالب قانون درآمده باشد و کسی که متولی امور جامعه است و بدین گونه مخالفت می ورزد جائر و و لایتش جائرانه است ، و تشخیص چنین ولایتی در درجه اول بر عهده خواص جامعه یعنی عالمان دین آشنا و مستقل از حاکمیت و اندیشمندان جامعه و حقوقدانان و آگاهان از قوانین می باشد و در درجه دوم بر عهده عموم مردم است.

فتاوای فوق العاده مهم آیت الله العظمی منتظری در تداوم فتوای تاریخی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در نهضت مشروطه علیه استبداد محمدعلی شاه قاجار و فتوای مرحوم آیت الله العظمی خمینی در جریان انقلاب اسلامی بر علیه دیکتاتوری محمد رضا شاه پهلوی است. این بیانیه مهمترین حکم صادره از سوی مراجع دینی قم درباره تخلفات مسئولان حکومتی پس از انقلاب اسلامی ایران ارزیابی می شود.

با توجه به نیاز این پرسش و پاسخهای فنی به شرح و بسط و تفصیل، شرح این فتاوای پرارزش استاد به زودی از سوی شاگرد منتشر خواهد شد.

* * *

متن کامل این پرسش و پاسخ تاریخی به شرح ذیل است:

پاسخ‏هاى فقهى – سياسى حضرت آيت‏اللّه العظمى منتظرى

به پرسش‏هاى حجةالاسلام والمسلمين دكتر محسن كديور

(بسم اللّه الرحمن الرحيم(

محضر مبارك فقيه متأله، علامه مجاهد، شيخنا الاستاد، آيت‏اللّه العظمى منتظرى دام‏ظله

سلام عليكم

ميلاد مسعود مولاى متقيان، امام مظلومان، اسوه عدالت‏جويان و سرور آزادى‏خواهان على‏بن ابى‏طالب(عليه الاف التحيةوالسلام) را به آن عالم ربانى تبريك و تهنيت عرض مى‏كنم. اين عيد سعيد را در شرايطى برگزار مى‏كنيم كه دهها پيرو آن امام همام‏در اعتراض مسالمت‏آميز به حق‏كشى‏هاى حكومت ايران، شهيد و صدها نفر مجروح و هزاران نفر بازداشت و زندانى شده‏اند. تأسف‏بار آن‏كه اين همه تجاوز به حقوق مشروع مردم به نام اسلام و تشيّع صورت گرفته است. سوگوارانه از نام سبز على(ع) خرج مى‏كنندو به راه سياه معاويه مى‏روند.

از محضر شما آموخته‏ام كه اشاعه معارف قرآنى، تعاليم نبوى و احكام اهل بيت بهترين راهكار مبارزه با ظلم و جور در هرشرايطى است. اينك به مقتضاى حال و براى روشن نگاه داشتن كورسوى <اميد> در دلهاى پاك نسل جوانى كه از متوليان رسمى به نام‏اسلام قساوت ديده، به نام تشيّع خرافات شنيده، و روح و روانشان از اين همه دروغ و ريا و خيانت در امانت زخمى و خسته است،به در خانه‏اى آمده است كه خانه اميد ملت مظلوم ايران است و ياد مجاهدت‏ها و دفاع جانانه شما از حقوق به تاراج رفته ملت -به‏ويژه در 13 رجب سال 1376 و بيش از پنج سال حبس خانگى متعاقب آن – هرگز از حافظه تاريخيش محو نمى‏شود. بر اين شاگردكوچك خود منّت بگذاريد و با پاسخ به اين پرسشهاى شرعى در اين ظلمت‏كده روزنى به نور بگشاييد. اين پرسشها، پرسشهاى مردم‏رشيد و مظلوم ايران از پيشوايان دينى‏شان است.

از اين‏كه با صرف وقت گران‏بهاى خود – علاوه بر اين‏كه به شكوفايى فقه <عدالت محور> اهل بيت(ع) يارى كرده از سقوط آن درورطه فقه اشعرى < امنيت محور > توجيه‏گر ظلم ممانعت مى‏كنيد – براى مؤمنان تشنه حق در اين شرايط خطير ارائه طريق مى‏فرماييد،صميمانه سپاسگزارم. اميدوارم اين شاگرد كوچكتان را در اين كنج غربت از دعاى خير فراموش نفرماييد.

عزّت عالى مستدام باد

محسن كديور

14 تير 1388

———————————

سؤال 1 – تصدّى مناصبى كه بر اساس قانون لازم‏الرّعايه – شرط ضمن عقد خدمت كليه متصديان خدمات عمومى – مشروطبه شرايطى الزامى از قبيل عدالت، امانتدارى، تدبير و برخوردارى از رأى اكثريت مردم است، پس از سقوط شرايط و احرازمكرّر صفات متضادّ به نحو شياع و در حد اطمينان قريب به يقين، چه حكمى دارد؟

< بسم اللّه الرحمن الرحيم >

< وسيعلم الذين ظلموا اىّ منقلب ينقلبون >

جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى دكتر محسن كديور دامت بركاته

پس از سلام و تحيّت و تبريك متقابل. پاسخ تفصيلى سؤالات جنابعالى فرصت بيشترى مى‏طلبد، ولى اجمالاً به پاسخ‏هايى اشاره‏مى‏شود:

ج 1 – از بين رفتن هريك از شرايط مذكور در سؤال كه شرعاً و عقلاً در صحت و مشروعيت اصل توليت و تصدى امور عامه‏جامعه دخيل است خود به خود و بدون حاجت به عزل، موجب سقوط قهرى ولايت و تصدى امر اجتماعى و عدم نفوذ احكام‏صادره از سوى آن متولى و متصدى مى‏گردد، و اما شرايطى غير از آن شرايط كه شرعاً و عقلاً در صحت و مشروعيت اصل توليت وتصدى آن امور معتبر نيست ولى طرفين يعنى متولى و متصدى و مردمى كه او متولى و متصدى كار آنها گرديده بر آن ميثاق بسته وتعهد نموده‏اند تخلف از اين‏گونه شرايط موجب خيار تخلف شرط شده و مردم مى‏توانند متصدى و متولّى را به‏واسطه تخلف از شرطاز منصبش عزل نمايند. ولى سقوط عدالت، امانتدارى يا برخوردارى از رأى اكثريت و تأييد مستمر از ناحيه آنان كه از شروطمشروعيت توليت و زمامدارى است موجب مى‏شود كه پس از سقوط آنها، اصولى مانند حمل بر صحت و اصالت برائت درباره‏كارهاى متصدى در امور جامعه كه فاقد شرط گرديده جارى نشود، بلكه وى بايد براى اثبات عدم تخلف از شرع و قانون و احقاق‏حقوق مردم و بقاء بيعت اكثريت مردم با او، بيّنه‏اى معتبر و دليلى معقول براى مردم بياورد و آنان را راضى كند. و در موارد اختلاف‏در پيشگاه داورى آزاد، عادل و بى‏طرف و كاملاً مستقل از حاكميت ادعاى خود را به اثبات رساند. و داورى هر نهادى كه زير نفوذ ياوابسته به او باشد شرعاً و عقلاً حجت نمى‏باشد.

سؤال 2 – وظيفه شرعى مردم در قبال چنين متصديانى – كه عليرغم امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر مكرّر ناصحان و مشفقان براعمال خلاف شرع خود اصرار دارند – چيست؟

ج 2 – همانگونه كه گفته شد متصديانى كه شرعاً و عقلاً توليت و تصدى امر اجتماعى را از دست داده‏اند خود به خود از مقام خودمعزولند و تصدى آنان هيچگونه مشروعيتى ندارد و چنانچه به زور يا فريب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم بايد عدم مشروعيت ومقبوليت آنها را در نزد خود و بركنارى آنان از آن منصب را با رعايت مراتب امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر و حفظ ترتيب < الاسهل‏فالاسهل والانفع فالانفع > و انتخاب مفيدترين و كم هزينه‏ترين راه ممكن ابراز داشته و بخواهند.بديهى است كه اين وظيفه‏اى همگانى‏مى‏باشد كه هر كس را اعم از خواص و عوام جامعه به اندازه آگاهى و توانايى كه دارد فرامى‏خواند و كسى نمى‏تواند به بهانه‏اى ازعمل به آن شانه خالى كند و خواص جامعه كه از همه به شرع و قانون آگاهتر و تواناترند و از نفوذ كلمه و اعتبار بيشترى برخوردارندمسئوليتى خطيرتر دارند و بايد با اتحاد و همفكرى و ايجاد احزاب و تشكيلات و تجمعات خصوصى و عمومى به ديگران‏اطلاع‏رسانى كرده و راه چاره را به آنها بنمايانند. مولى اميرالمؤمنين(ع) در وصيّت آخرشان فرمودند: < لا تتركوا الامر بالمعروف‏والنهى عن المنكر فيولّى عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم > ( نهج‏البلاغه نامه 47) حاكميّت و تسلط اشرار نتيجه طبيعى ترك‏امربه‏معروف و نهى‏از منكر است، زيرا آنان از فرصت‏ها سوء استفاده مى‏كنند.

سؤال 3 – آيا ارتكاب معاصى كبيره ذيل و اصرار بر آنها به سلب < ملكه عدالت > و تحقق < ملكه جور > منجر مى‏شود يا خير؟

الف – آمريّت و تسبيب در قتل نفوس محترمه.

ب – آمريّت و تسبيب اقوى از مباشرت در ارعاب و اخافه مسلحانه و ضرب و جرح مردم بيگناه در شوارع.

ج – ممانعت قهرآمز از اقامه فريضه امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر و نصيحت به ائمه مسلمين از طريق انسداد كليه مجارى‏عقلانى و مشروع اعتراض مسالمت‏آميز.

د – سلب آزادى و حبس آمران بالمعروف و ناهيان عن‏المنكر و ناصحان و اعمال فشار براى گرفتن اقرار بر امور خلاف‏واقع از آنها.

ه – ممانعت از اطلاع‏رسانى و سانسور اخبار كه مقدمه واجب انجام فريضه امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر و نصيحت به ائمه‏مسلمين است.

و – افترا به معترضان خواهان اجراى عدالت مبنى بر اين‏كه < هر كه با متصديان امور مخالف است مزدور اجنبى و جاسوس‏خارجى است>

ز – كذب و شهادت دروغ و گزارشهاى خلاف واقع در امور مرتبط با حق‏الناس.

ح خيانت در امانت ملى.

ط – استبداد به رأى و بى اعتناى به نصيحت ناصحان و تذكر عالمان.

ى – ممانعت از تصرّف مالكان شرعى در مِلك مُشاع سرنوشت ملى.

ك – وهن اسلام و شَين مذهب از طريق ارائه چهره‏اى بسيار خشن، غيرمعقول، متجاوز، خرافى و استبدادى از اسلام و تشيّع‏در جهان.

ج 3 – ارتكاب همه معاصى نامبرده يا اصرار بر برخى از آنها از بارزترين و گوياترين شواهد فقدان ملكه عدالت و از مصاديق‏آشكار ظلم و بى‏عدالتى است. به‏راستى اگر اين‏گونه معاصى موجب فسق و خروج آشكار از عدالت در نگاه عموم نباشد پس چه‏معصيتى است كه انجام آن گواه ستم و بى‏عدالتى در انظار همگان است؟! و روشن است كه هرگونه معصيتى به‏ويژه چنان معاصى‏نامبرده در صورتى كه در قالب دين، عدالت، قانون انجام گيرد مفسده‏اى افزون دارد و بيشتر موجب خروج از عدالت شده و داراى‏مجازات دنيوى و اخروى شديدترى خواهد بود، زيرا اين‏گونه ارتكاب معصيت علاوه بر مفسده خود معصيت مفسده فريبكارى ومفسده تخريب چهره دين، عدالت و قانون را نيز دربر دارد.

و در مواردى كه كارهايى به نظر متصديان حاكميت، عادلانه و مشروع و به نظر عده زيادى از مردم، نامشروع و مصداق فسق وظلم و تضييع حقوق مى‏باشد، بايد نظر و قضاوت داوران عادل و بى‏طرف و مرضىّ‏الطرفين ملاك قرار گيرد.

سؤال 4 – آيا تمسك به جملاتى از قبيل < حفظ نظام از اوجب واجبات است > مجوّز تجاوز به حقوق مشروع مردم و زيرپانهادن بسيارى از ضوابط اخلاقى و محكمات شرعى از قبيل صداقت و امانتدارى است؟ آيا به بهانه حفظ < مصلحت نظام > مى‏توان از اجراى اصل اصيل < عدالت > – كه صفت مميّز فقه سياسى تشيّع در طول تاريخ بوده است – صرف‏نظر كرد؟ اگر برخى‏متصديان، مصلحت نظام را با مصلحت شخصى خود اشتباه گرفته باشند و بر تشخيص خطاى خود اصرار كنند، وظيفه شرعى‏مؤمنان چيست؟

ج 4 – حفظ نظام به خودى خود نه موضوعيت دارد و نه وجوب آن وجوب نفسى مى‏باشد؛ به‏ويژه اگر مقصود از »نظام« شخص‏باشد. نظامى كه گفته مى‏شود: »حفظ آن از اوجب واجبات است« نظامى است كه طريق و مقدمه و بر پا كننده عدل و اجراء فرائض‏شرعى و مقبولات عقلى باشد و وجوب حفظ آن هم تنها وجوب مقدمى خواهد بود. بنابراين با توجه به اين نكته، تمسك به جمله»حفظ نظام از اوجب واجبات است« به هدف توجيه و صحه‏گذارى بر امور متصديان و كارگزاران و عدالت‏نمايى كار آنان براى‏ديگران در حقيقت تمسك به عام در شبهه مصداقيه و ميان دعوا نرخ تعيين كردن و تنها به قاضى رفتن است؛ كه اگر چنين تمسكى ازروى ناآگاهى باشد بايد طبق مراتب امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر با آن معامله نمود. از طرف ديگر بديهى است كه با كارهاى ظالمانه وخلاف اسلام نمى‏توان نظام اسلامى را حفظ يا تقويت نمود، زيرا اصل نياز به نظام براى اجراى عدالت و حفظ حقوق، و در يك كلمه‏اجراى احكام اسلامى است؛ پس چگونه متصور است با ظلم و جور و كارهاى خلاف اسلام، نظام عادلانه و اسلامى را حفظ وتقويت نمود؟ حاكميتى كه بر اساس چماق و ظلم و تجاوز به حقوق ديگران و تصرف غاصبانه و تغيير در آراء آنان و كشتن و بستن وبازداشت و شكنجه‏هاى قرون‏وسطى و استالينى و ايجاد خفقان و سانسور روزنامه‏ها و اخلال در وسائل ارتباطى و زندانى كردن‏عقلاء و نخبگان جامعه به بهانه‏هاى واهى و تحميل اعتراف به امور خلاف واقع به‏ويژه در زندان نزد شرع و عقل و عقلاء جهان‏محكوم و بى‏ارزش است، و بر حسب اخبار معتبره وارده از اهل بيت عصمت و طهارت ( ع ) اقرار و اعتراف در زندان يك ذرّه اعتبارشرعى و قانونى ندارد و نمى‏تواند ملاك حكم باشد. (وسائل، كتاب الاقرار، باب 4 و ابواب حدالسرقة، باب 7)

مردم رشيد ايران نيز از حقيقت اين اعترافات كه نمونه‏هاى آنها در تاريخ حكومت‏هاى فاشيستى و كمونيستى ثبت است كاملاً آگاه‏مى‏باشند و مى‏دانند اين اعترافات و مصاحبه‏هاى ساختگى تلويزيونى با زور و شكنجه و تهديد در جهت پنهان نمودن ظلمها وبى‏عدالتى‏ها و تحريف چهره اعتراضات مسالمت‏آميز و قانونى مردم، از فرزندان به بند كشيده آنان گرفته مى‏شود. و مسئولين مربوطه‏بدانند كه آمر و متصدى و مباشر گرفتن اين‏گونه اعترافات و مصاحبه‏هاى دروغ گناه‏كار و مجرمند و شرعاً و قانوناً مستحق تعزيرخواهند بود. كشور متعلق به مردم است نه مال من و شما، و تصميم از ناحيه آنان مى‏باشد، و متصديان امور خدمتگزار مردم مى‏باشند.مردم بايد بتوانند با تجمعات آزادانه و تبليغات كتبى و شفاهى از حقوق خويش دفاع كنند، شاه هنگامى صداى انقلاب مردم را شنيدكه ديگر دير شده بود. اميد است متصديان امور نگذارند به آنجا برسد، بلكه هرچه زودتر در برابر خواسته‏هاى ملت خويش انعطاف‏پيدا كنند، جلو ضرر را از هرجا بگيريم به نفع خواهد بود.

سؤال 5 – امارات شرعى < ولايتِ جائر > چيست و علماى اعلام ( اعلى اللّه كلمتهم ) و نيز مكلفان در قبال بروز آن چه‏وظيفه‏اى دارند؟

ج 5 – جور، مخالفت عمدى با احكام شرع و موازين عقل و ميثاق‏هاى ملى است كه در قالب قانون درآمده باشد و كسى كه متولى‏امور جامعه است و بدين‏گونه مخالفت مى‏ورزد جائر و ولايتش جائرانه است و تشخيص چنين ولايتى در درجه اول بر عهده خواص‏جامعه يعنى عالمان دين‏آشنا و مستقل از حاكميّت و انديشمندان جامعه و حقوقدانان و آگاهان از قوانين مى‏باشد كه هم به احكام وموازين عقل و قوانين حاكم آشنايند و هم با قرائن و شواهد اطمينان‏آور به مخالفت عمدى با آنها پى‏برده و مى‏توانند آن را مستدل‏كنند. مشروط بر اين‏كه از هرگونه نفوذ حاكميّت و ملاحظات خطى و سياسى آزاد و مستقل باشند. و در درجه دوم بر عهده عموم‏مردم است كه به اندازه آگاهى خود از آن احكام و قوانين و با مرتكزات دينى و عقلى خود و رودر رويى مستقيم با موضوعات ومشكلات دينى، فرهنگى، اقتصادى، سياسى، مخالفت عمدى حاكمان را با شرع و قانون لمس كرده و احساس نمايند.

بالاخره به طور اجمال عدالت يا بى عدالتى حاكمان امرى ملموس در جامعه و آثار آن نمايان است، و چهره در نقاب ندارد. و هركس به هر مقدار آگاهى و توان در مقابل بى‏عدالتى‏ها و تضييع حقوق مردم مسئوليت دارد و بايد ديگران را هم آگاه كرده و هم بادرنظر گرفتن شرايط موجود و حفظ مراتب امربه‏معروف و نهى از منكر راهكار ارائه دهد چون نمى‏شود و نمى‏توان باور كرد كه‏انسانى عدالتخواه باشد ولى در راه آن گامى برندارد يا هراس داشته يا خود و ديگران را با تسويل و آراستن كوتاهى خود يا تسويف وامروز و فردا كردن و يا به بهانه نداشتن قدرت سرگرم كند. ترس از مخلوق شرك باللّه العظيم است و تسويل و تسويف هم ضلال واضلال. سيره اولياى معصومين(ع) نيز تلاش در راه عدالت اجتماعى بود و اگر آنها تنها به امور فردى اسلام همت و اكتفاء داشتند اين‏همه ظلم و ستم بر آنان و به بند و حصار كشيدن و تحت مراقبت قراردادن و در نهايت به شهادت رساندن آنان براى چه بود؟! خداونداز عالمان به خصوص عالمان دين ميثاقى غليظ گرفته كه در مقابل ظلم سكوت نكنند < اخذاللّه على العلماء ان لا يقارّوا على كظّة ظالم‏و لا سغب مظلوم > (نهج البلاغه / خطبه 3). البته عمل به اين ميثاق همانگونه كه ثوابى عظيم دارد هزينه‏اى سخت هم خواهد داشت.( أحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون. و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن اللّه الذين صدقوا وليعلمن الكاذبين)(عنكبوت / 2 و 3)

به هوس راست نيايد به تمنّى نشود

اندر اين راه بسى خون جگر بايد خورد

ان شاء اللّه موفق باشيد

17 رجب 1430 – 19/4/1388

قم المقدسة – حسينعلى منتظرى